امام علی | |
---|---|
![]() | |
نقش | امام اول شیعیان • خلیفه چهارم اهل سنت |
نام | امام علی |
کنیه | ابوالحسن • ابوالسبطین • ابوالریحانتین • ابوتراب • ابوالائمه،... |
زادروز | ۱۳ رجب، سال ۳۰ عام الفیل |
زادگاه | کعبه • مکه |
مدت امامت | ۲۹ سال (۱۱-۴۰ق) |
شهادت | ۲۱ رمضان، ۴۰ق |
مدفن | نجف، عراق |
محل زندگی | مکه • مدینه • کوفه |
لقب(ها) | امیرالمؤمنین • یعسوب الدین • حیدر • مرتضی • نفس الرسول • أخو الرسول • زوج البتول • قسیم الجنّة والنار •... |
پدر | ابوطالب |
مادر | فاطمه بنت اسد |
همسر(ان) | حضرت فاطمه • امامه • خوله • ام حبیب • ام البنین • لیلا • اسماء • ام سعید |
فرزند(ان) | حسن • حسین • زینب • ام کلثوم • محسن • محمد حنفیه • عباس • عمر • رقیه • جعفر • عثمان • عبدالله • محمد اصغر • عبیدالله • یحیی • ام الحسن • رمله • نفیسه • ام هانیء،... |
طول عمر | ۶۳ سال |
امامان شیعه |
علی بن ابیطالب مشهور به امام علی(ع) (۲۳ قبل از هجرت -۴۰ق)، امام اول همه مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت. وی پسرعمو و داماد پیامبر اکرم (ص)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جد ۱۱ امام شیعه است. به گفته مورخان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد و از نظر شیعه، به فرمان خدا و تصریح پیامبر(ص)، جانشین بلافصل رسول خدا (ص) است.[۱] آیاتی از قرآن کریم بر عصمت وی دلالت دارد.[۲] بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰ آیه از قرآن کریم، در فضیلت او نازل شده است.[۳] هنگامی که قریش قصد کشتن پیامبر (ص) را داشتند، او در بستر پیامبر خوابید تا دشمنان گمراه شوند و بدین طریق پیامبر(ص) مخفیانه هجرت کرد.[۴] پیامبر (ص) عقد اخوت خود را با وی بست.[۵] در همه غزوات پیامبر (ص) -جز جنگ تبوک که به فرمان پیامبر (ص) در مدینه ماند- شرکت داشت و پرافتخارترین فرمانده اسلام بود.
پس از درگذشت پیامبر (ص) گروهی در سقیفه، با ابوبکر بهعنوان خلیفه بیعت کردند و امام علی (ع) ۲۵ سال از خلافت دور ماند. آنحضرت پس از خلافت ابوبکر، عمر و عثمان، به اصرار مسلمانان خلافت و حکومت را پذیرفت.[۶] او در دوره کوتاه حکومتش با سه جنگ سنگین داخلی مواجه شد و سرانجام در محراب مسجد کوفه در حال نماز به دست یکی از خوارج به شهادت رسید و مخفیانه در نجف به خاک سپرده شد.[۷]
گفتهاند سررشته بسیاری از علوم مسلمانان، از جمله نحو عربی، کلام، فقه و تفسیر به امام علی (ع) میرسد و فرقههای گوناگون، سلسله سند خود را بدو میرسانند. کتاب معروف نهج البلاغه منتخبی از سخنان و نامههای ایشان است. آثار مکتوب بسیاری به زبانهای مختلف درباره امام علی (ع) نوشته شده است.
حرم امام علی (ع) در شهر نجف از مکانهای مقدس در فرهنگ شیعه و زیارت آن مورد توجه است. در این مکان افراد سرشناس دیگری نیز دفن شدهاند که با عنوان مدفونان حرم امام علی(ع) در برخی منابع از آنها یاد شده است.
محتویات
ولادت و خانواده

علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب،[۸] امام اول شیعیان[۹] و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است.[۱۰]
امام علی (ع)، در روز جمعه ۱۳ رجب به سال ۳۰ عام الفیل در مکه و داخل کعبه متولد شد.[۱۱] بر اساس روایات، بخشی از دیوار کعبه شکافته شد و مادر امام علی (ع) به داخل خانه خدا رفته و وضع حمل نمود.[۱۲] ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از اهل تسنن مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی متواتر میدانند.[۱۳]
پدر او، ابوطالب، مردی سخاوتمند، عدالتمدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر (ص) و از شخصیتهای بزرگ قریش گزارش شده است.[۱۴] مادر علی(ع)، فاطمه بنت اسد[۱۵] مورخان ازدواج ابوطالب و فاطمه بنت اسد را نخستین ازدواج میان یک زن و مرد هاشمی میدانند[۱۶] و بنابراین حضرت علی(ع) نخستین فردی است که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر، هاشمی بوده است.[۱۷]
برادران علی (ع)، طالب، عقیل، جعفر، و خواهرانش هند یا ام هانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و اسماء بودند.[۱۸]
در زمان پیامبر
نخستین امام شیعیان | |
زندگی میراث فضائل اصحاب |
دوران کودکی
علی (ع) در شش سالگی، وقتی مکه دچار قحطی شد، به خانه حضرت محمد (ص) برده شد؛ همانطور که جعفر، برادر علی، به خانه عباس بن عبدالمطلب برده شد. ابوطالب، پدر امام علی (ع)، در این هنگام از اداره هزینههای یک خانواده پرجمعیت ناتوان بود.[۱۹] امام علی (ع) در یکی از خطبههای خود، به رفتار مهربانانه پیامبر در این دوره اشاره کرده است.[۲۰]
اسلام آوردن
بر اساس اعتقاد شیعه و برخی از دانشمندان اهل سنت، امام علی (ع)، اولین مردی است که به پیامبر ایمان آورد.[۲۱] حتی طبق برخی از روایات شیعه، پیامبر اسلام، امام علی(ع) را اولین فرد مسلمان، اولین مؤمن[۲۲] و اولین شخصی که او را تصدیق نمود، توصیف کرده است.[۲۳] شیخ طوسی روایتی از امام رضا(ع) نقل کرده که امام علی (ع) را اولین ایمانآورنده به پیامبر اسلام معرفی میکند.[۲۴] علامه مجلسی ترتیب ایمانآورندگان را چنین میآورد: در ابتدا علی(ع) سپس خدیجه و بعد جعفر بن ابیطالب ایمان آوردند.[۲۵] برخی محققان، اجماع شیعه را بر این دانستهاند که امام علی(ع) اولین مرد مسلمان بوده است.[۲۶] برخی مورخان اهل سنت همچون طبری،[۲۷] ذهبی[۲۸] و دیگران[۲۹] نقلهایی بر اولین مسلمان بودن امام علی(ع) آوردهاند.
سن حضرت علی (ع) در این زمان بنابر قول مشهور ده سال بوده است. عدهای هم سن حضرت را دوازده سال ذکر کردهاند و این با توجه به روایاتی است که سن او را در هنگام شهادت ۶۵ سال ذکر کردهاند.[۳۰]
علی در یوم الدار
پیامبر اسلام (ص) سه سال بهصورت مخفیانه در مکه به دعوت پرداخت و پس از این سه سال از طرف خداوند مأمور شد تا دعوت خویش را علنی سازد. به نقل منابع تاریخ اسلام و تفاسیر قرآن، با نزول آیه انذار در سال سوم بعثت، پیامبر(ص) به علی(ع) دستور داد غذایی فراهم کند و فرزندان عبدالمطلب را به میهمانی فرابخواند تا در این جلسه آنان را به اسلام دعوت کند. حدود ۴۰ نفر از جمله ابوطالب، حمزه و ابولهب به میهمانی آمدند. پیامبر(ص) پس از صرف غذا فرمود:
- ای فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم در میان عرب، جوانی را سراغ ندارم که چیزی بهتر از آنچه من برای شما آوردهام، برای قومش آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما آوردهام. خدا به من فرمان داده است تا شما را به سوی او فراخوانم، اکنون کدامیک از شما مرا یاری میکند تا برادر من و (وصی و) جانشین من در میان شما باشد؟»
کسی پاسخ نداد. امام علی (ع) که از همه کوچکتر بود و سیزده یا چهارده سال داشت، گفت: «ای پیامبر خدا! من تو را یاری میکنم». پیامبر(ص) فرمود: «این برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید». البته به دلیل سن کم امام علی در آنروز، این کارِ پیامبر باعث تمسخر او در میان خویشاوندانش و طعنه به ابیطالب، پدر علی، شد که در آن مجلس حضور داشت.[۳۱]
علی در شعب ابیطالب
در سال ششم پیش از هجرت، مسلمانان توسط مشرکان در شعب ابیطالب، محاصره شدند. در این دوران ابوطالب برای حفظ جان پیامبر(ص) بارها علی(ع) را در جای خواب او، خواباند.[۳۲][۳۳] مدتی پس از شکستهشدن محاصره ۳ سال پیش از هجرت، ایشان (در ۱۹ سالگی) پدرش ابوطالب را از دست داد.[۳۴] پس از درگذشت ابوطالب، شرایط مسلمانان دشوارتر شد و پیامبر(ص) به فکر هجرت به مدینه افتاد.
هجرت به مدینه
پس از اینکه قریش مسلمانان را آزار و اذیت کردند، پیامبر(ص) به یاران خود فرمان هجرت به مدینه داد، یاران حضرت(ص) نیز در چند مرحله رهسپار مدینه شدند.[۳۵]
مشرکان مکه، پس از گردهمایی دارالندوه تصمیم گرفتند از هر قبیله جوانی شجاع مأمور شود تا رسول خدا(ص) را در خانهاش به قتل برسانند. جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل و ماجرا را بیان کرد و به او دستور داد آن شب را در بستر خویش نخوابد و هجرت کند. پیامبر (ص) علی (ع) را در جریان توطئه دشمن قرار داد و به او فرمان داد تا در استراحتگاه وی بخوابد.[۳۶]
مفسران، شأن نزول آیهوَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ (ترجمه: برخی از مردم برای کسب رضایت الهی، جان خویش را میدهند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.)[ بقره–۲۰۷]را همین ماجرای لیلة المبیت و در شأن امام علی(ع) میدانند.[۳۷]
پس از هجرت پيامبر، امام علی (ع) به دستور پیامبر قرضهای او را پرداخت کرده[۳۸] و به همراه فاطمه زهرا (س)، مادرش فاطمه بنت اسد و جمعی از مسلمانان مکه رهسپار مدینه شد.[۳۹] آنان در نیمه ماه ربیع الاوّل، سه روز بعد از پیامبر اکرم (ص) به دهکده قبا ـ نزدیک مدینه ـ رسیده و به او پیوستند.[۴۰]
پس از ورود کاروان پیامبر به مدینه و ساختن مسجد النبی، پیامبر اولین خطبهاش را در مسجد ایراد کرد و طی آن مهاجران و انصار را به برادری هم درآورد و خود، علی (ع) را به برادری برگزید.[۴۱]
ازدواج با فاطمه زهرا
نخستین همسر امام علی(ع)، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر (ص) بود.[۴۲] پیش از علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف، ازدواج با فاطمه را از پیامبر درخواست کرده بودند، اما پیامبر(ص) خود را در این باره تابع دستور خداوند دانست و به آنان پاسخ منفی داد.[۴۳] برخی منابع، ازدواج علی (ع) و فاطمه (س) را اول ذی الحجه سال دوم هجری،[۴۴] برخی آن را در ماه شوال و گروهی ۲۱ محرم دانستهاند.[۴۵] امام علی و فاطمه، پنج فرزند داشتهاند؛ حسن، حسین، زینب و ام کلثوم[۴۶] و محسن که پیش از تولد سقط شد.[۴۷]
تبارنامه بنیهاشم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
خاندان پیامبر (ص)
|
---|
حضور در غزوات
امام علی (ع) در غزوات و سریههای صدر اسلام، نقش مؤثری داشت و در همه غزوات جز غزوه تبوک همراه پیامبر (ص) جنگید.[۴۸] وی به عنوان دومین شخصیت نظامی پس از حضرت محمد (ص) ایفای نقش کرده است.
- جنگ بدر
جنگ بدر، نخستین جنگ میان مسلمانان و کافران بود که در جمعه هفدهم ۱۷ رمضان سال ۲ق. در کنار چاههای بدر روی داد.[۴۹] در این جنگ مسلمانان توانستند، هفتاد تن از مشرکان را از بین ببرند که در میان آنها نام برخی از سران کفر، همچون ابوجهل، عتبه، شیبه و اُمیه به چشم میخورد.
در عرب رسم بر این بود قبل از حمله عمومی، نبردهای تن به تن انجام میشد، بنابراین عتبة بن ربیعه اموی و پسرش ولید و برادرش شیبه، از پیامبر (ص) خواستند که همتایانی برای مبارزه با آنان وارد میدان کند. حضرت محمد(ص) ، علی (ع)، حمزه و عبیدة بن حارث را برای این کار فرستاد. علی (ع)، به ولید مجال نداد و حمزه به عتبه، و آن دو را از پای در آوردند و آنگاه عبیده را در مقابل دشمنش شیبه کمک کردند و او را نیز کشتند.[۵۰] همچنین حنظله، عاص بن سیعد، طعیمة بن عدی و حدود بیست نفر از مشرکان در این جنگ توسط امام علی (ع) کشته شدند.[۵۱]
|
- جنگ احد
در پیشاپیش سپاه اسلام در جنگ احد، علی (ع)، حمزه، ابو دجانه و دیگران بودند و صفوف دشمن را تضعیف کردند. پیامبر (ص) از هر طرف مورد هجوم دستههایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دستهای که به آن حضرت (ص) حمله میآوردند علی (ع) به فرمان پیامبر (ص) به آنها حمله میبرد. به پاس این فداکاری، جبرئیل نازل شد و ایثار علی (ع) را نزد پیامبر (ص) ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان میدهد. رسول خدا (ص) جبرئیل را تصدیق کرد و گفت: "من از علی هستم و او از من است." سپس صدایی در آسمان پیچید که: "لاسیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی؛ شمشیری چون ذوالفقار و جوانمردی همچون علی نیست."[۵۲]
- جنگ خندق (احزاب)
در جنگ خندق پس از این که پیامبر (ص) با اصحاب خود مشورت کرد، سلمان فارسی نظر داد که خندقی اطراف مسلمانان مدینه حفر شود تا بین مهاجمان و آنها فاصلهاندازد.[۵۳]
چند روز دو سپاه در دو سوی خندق روبروی هم بودند و گاهی به هم سنگ و تیر میانداختند؛ بالاخره عمرو بن عبدود (از لشکر کفار) با چند نفر دیگر، از تنگترین جای خندق خود را به طرف دیگر آن رسانیدند. علی (ع) از پیامبر (ص) خواست تا با عمرو مبارزه کند، پیامبر (ص) نیز پذیرفت، علی (ع) بعد از درگیری با عمرو او را به زمین انداخت و کشت.[۵۴] رسول خدا (ص) پس از نبرد با عمرو، فرمود: ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین (ترجمه: ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد از عبادت جن و انس برتر است.) [۵۵]
- جنگ خیبر
جنگ خیبر در جمادی الاولی سال ۷ قمری رخ داد. پیامبر (ص) برای مقابله با یهودیان دستور حمله به دژهای آنها را صادر کرد.[۵۶] بعد از آنکه افراد متعددی همچون ابوبکر و عمر نتوانستند دژهای یهود را فتح کنند، پیامبر (ص) فرمود: "فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند."[۵۷] صبحگاهان علی (ع) را خواست و پرچم را به او داد. علی (ع) به میدان رفت و وقتی سپرش را در نبرد از دست داد، درِ یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد.[۵۸]
- فتح مکه
رسول خدا (ص) در اوائل رمضان سال ۸ هجری، به قصد فتح مکه از مدینه خارج شد. پیامبر (ص) پرچمی را که ابتدا در دست سعد بن عباده بود، بهخاطر اظهار سخنانی دال بر جنگ و انتقامجویی، به دست علی (ع) داد.[۵۹] پس از فتح مکه، پیامبر (ص) بتهای داخل کعبه را شکست و سپس به علی (ع) دستور داد بر دوش وی رود و بت خزاعه را از بالای کعبه به پایین اندازد.[۶۰]
جنگ حنین
جنگ حنین در سال ۸ هجری به وقوع پیوست. در این جنگ پرچمی از مهاجران به دست امام علی (ع) بود.[۶۱]
جنگ تبوک
تنها جنگی که علی (ع) در کنار پیامبر (ص) حضور نداشت، غزوه تبوک بود. علی (ع) به دستور پیامبر (ص) در مدینه مانده بود، تا در غیاب وی از توطئههای منافقان جلوگیری نماید. پس از ماندن علی (ع) در مدینه، منافقان اقدام به شایعهسازی کردند و علی (ع) برای دفع فتنه و شایعه آنها، فوراً سلاح برداشت و با سرعت در بیرون شهر به خدمت پیامبر (ص) رسید و جریان را به او اطلاع داد. در اینجا بود که رسول خدا (ص)، حدیث منزلت را فرمود: "برادرم علی، به مدینه بازگرد، زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان اهل بیت من و خانه و قوم من هستی. ای علی! آیا خشنود نمیشوی که نسبت به من، همانند هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود."[۶۲]
- سرایا
- سریه «علی بن ابی طالب (ع)» به «فدک» برای مقابله با «بنی سعد»- شعبان سال ششم.[۶۳]
- سریه «علی بن أبی طالب» برای خراب کردن بتخانه «فلس» در قبیله «بنی طیّ»- ربیع الآخر سال نهم.[۶۴]
- سریه «علی بن أبی طالب» به یمن - رمضان سال دهم.[۶۵]
ماموریت به سوی یمن
پیامبر خدا پس از فتح مکه و پیروزی بر قبیلههای اطراف آن در نبرد حنین، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حل برخی از مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن ولید را فرستاد. ولی او هم کاری از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقی به دست نیاورد. آنگاه پیامبر خدا، علی را فراخواند و او را همراه نامهای به یمن فرستاد. علی نامه را برای مردم یمن خواند و آنان را به توحید دعوت کرد. با تلاش وی، قبیله همدان اسلام آوردند. علی خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر شادمان شد و همدانیان را دعا کرد.[۶۶]
در گزارشهای دیگر از درگیری علی با قبیله مذحج سخن به میان آمده است که امام به سرزمین آنان رفت و ایشان را به اسلام دعوت نمود و چون نپذیرفتند و جنگ را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به اسلام دعوتشان کرد و غنایم نبرد را جمع کرد و به ضمیمه صدقات نجران در موسم حج به پیامبر ملحق شد.[۶۷]
پیامبر قضاوت در یمن را نیز بر عهده علی نهاد و برای استواری در آن دعایش کرد. منابع تاریخی، نمونههایی از این قضاوتها را گزارش کردهاند.[۶۸]
غدیر خم

پیامبر (ص) در سال ۱۰ قمری. برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه سفر کرد. پس از پایان این حج که حجة الوداع نامیده شده است، پیامبر (ص) در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه میکردند به سمت مدینه آمد. در ۱۸ ذیالحجه وقتی کاروان به مکانی به نام غدیر خم در نزدیکی جحفه رسید، به پیامبر (ص) وحی شد تا ولایت علی بن ابی طالب (ع) را به مردم ابلاغ کند. بنابراین وی فرمان داد همه از حرکت باز ایستند تا بازماندگان نیز فرارسند.
سپس پیامبر (ص) فرمان الهی را ابلاغ کرد(آیه تبلیغ):[۶۹]
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ (ترجمه: ای پیامبر! آن چه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرساندهای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد. خداوند کافران را هدایت نمیکند.)[ مائده–۶۷]
بعد از نزول این آیه، پیامبر (ص) به مردم گفت:
الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلی، قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله (ترجمه: آیا من به مؤمنین از خودشان اولی به تصرف نیستم؟ مردم عرض کردند: بلی، فرمود: من مولای هر که هستم این علی مولای اوست، خدایا دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ هر که او را یاری کند کمکش کن و هر که او را واگذارد خوار و زبونش بدار.)
[۷۰]
پس از پیامبر تا دوران حکومت
سقیفه
در آخرین لحظات عمر پیامبر (ص)، علی (ع) نزد او آمد و رسول خدا(ص) رازی طولانی را با او در میان گذاشت و پس از آن بیماریاش شدت یافت و به علی (ع) فرمود:
بعد از رحلت پیامبر اسلام(ص)، در حالی که علی و بنی هاشم مشغول تجهیز و تدفین حضرت (ص) بودند، بعضی از مهاجران و انصار از جمله ابوبکر، عمر، ابو عبیده جراح، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن عباده، ثابت بن قیس، عثمان بن عفان به راه افتادند و در جایی به نام سقیفه بنی ساعده جمع شده تا تکلیف حکومت را روشن کنند که پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.[۷۲]
موضعگیری علی (ع) درباره سقیفه
در روز سقیفه، علی(ع) با ابوبکر بیعت نکرد و پس از آن در خصوص اصل بیعت و همینطور در مورد زمان بیعت میان مورخان اختلاف نظر وجود دارد.[۷۳]
به گزارش برخی منابع، علی(ع) مناظرهای ملایم اما مفصّل و صریح با ابوبکر داشته و طی آن ابوبکر را به تخلفش در واقعه سقیفه در نادیده گرفتن حق اهل بیت پیامبر(ع) محکوم نمود، ابوبکر با پذیرش استدلالهای امیر المومنین منقلب شده و تا مرز بیعت با علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر نیز پیش میرود که در نهایت با مشورت برخی یارانش از این کار منصرف میگردد.[۷۴]
علی(ع) به مناسبتهای مختلف و در سخنان متعددی به قضیه سقیفه اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از معروفترین خطبههایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است.[۷۵] به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شبها دختر پیامبر را سوار مرکبی نموده و به خانهها و محافل انصار میبرد و یاری میخواست و پاسخ میشنید: «ای دختر پیغمبر!ا با ابوبکر بیعت کردهایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمیکردیم، علی(ع) نیز جواب میداد: آیا پیغمبر را دفن نکرده درباره خلافت نزاع میکردم؟[۷۶]
دوران خلفای سهگانه
در دوران ۲۵ ساله خلفای سهگانه، امام علی (ع) تقریباً از امور سیاسی و حکومتی به دور بود و تنها به انجام خدمات علمی و اجتماعی مشغول بود؛ از جمله جمعآوری قرآن (مصحف امام علی (ع))، مشاوره به خلفا در امور گوناگون، انفاق به فقیران، خریدن حدود هزار برده و آزاد کردن آنان، کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد از جمله مسجد فتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر حمزه، مسجدی در میقات، مسجدی در کوفه و مسجدی در بصره، و همچنین وقف اماکن و املاکی که درآمد سالانه آن تا ۴۰ هزار دینار دانسته شده است.[۷۷] در ادامه به برخی از امور مهم این دوره اشاره میشود.
ابوبکر
با آغاز خلافت ابوبکر، رخدادهایی برای اهل بیت (ع) اتفاق افتاد؛ از جمله هجوم به خانه علی (ع) و گرفتن بیعت برای ابوبکر،[۷۸] تصرف و غصب فدک[۷۹] و شهادت حضرت فاطمه (س).
بیعت اجباری
خودداری امام علی (ع) از بیعت و اقدام عدهای از صحابه که با خلافت ابوبکر به مخالفت پرداختند، برای ابوبکر و عمر خطری جدی بهشمار میآمد. بنابراین، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به این خطر پایان دهند و این حرکت را با مجبور ساختن علی بن ابی طالب (ع) به بیعت با ابوبکر، عملی سازند.[۸۰]
بعد از اینکه چندین بار ابوبکر، قنفذ را به خانه امام علی (ع) فرستاد تا از او بیعت بگیرد و علی (ع) نپذیرفت، عمر به ابوبکر گفت: خود برخیز تا نزد وی برویم. بدین ترتیب، ابو بکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح و قنفذ به خانه علی (ع) رفتند.
وقتی این گروه به دَرِ خانه رسیدند، پس از اهانت به حضرت فاطمه (س) و کوبیدن در خانه بر او، در حالی که او میان در و دیوار مانده بود، و تازیانه زدن به او،[۸۱] به طرف امام علی (ع) حملهور شدند و لباسش را به گردنش پیچیدند و او را کشانکشان از خانه بهسمت سقیفه بردند.
وقتی امام علی (ع) را به مسجد بردند، از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند، امام (ع) پاسخ داد: "من به خلافت، سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. سزاوارتر است شما با من بیعت کنید؛ چراکه شما با استناد به خویشاوندی پیامبر (ص)، خلافت را از انصار گرفتید و اکنون آن را از ما غصب میکنید...."[۸۲]
در میان مورخان شیعه نیز چنین اختلاف نظری وجود دارد. عدهای میگويند: بيعت علی عليهالسلام بعد از وفات فاطمه عليهاالسلام بود. برخی نيز میگويند: چهل روز بعد بيعت كرد و گروهی ديگر میگويند: شش ماه طول كشيد.[۸۳] اما شیخ مفید معتقد است که « پنظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه امير مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) هرگز با ابوبكر بيعت نكرد.»[۸۴]
عملکرد امام در زمان خلافت ابوبکر
در زمان خلافت ابوبکر که در حدود دو سال طول کشید، علی (ع) علیرغم تمام محظورات، دستگاه خلافت را تا آنجا که رهنمودهایش را میپذیرفتند، راهنمایی میکرد. بنا بر اعتقاد علمای اهل سنّت، ابوبکر در کارهای مهم با علی (ع) مشورت میکرد،[۸۵] به صلاحدید او عمل میکرد و برای اینکه از مشورت او بهرهمند باشد، به او اجازه نمیداد با سایر مسلمانان از مدینه خارج شود.[۸۶]
امام علی (ع) هرچند از پذیرفتن هر نوع منصبی احتراز میکرد؛ امّا با وجود این، در مواردی که طرف مشورت قرار میگرفت و مصلحت اسلام و مسلمانان اقتضا میکرد، از همکاری با خلیفه ابا نداشت. یعقوبی در اینباره مینویسد: «از جمله کسانی که در زمان ابوبکر، فقه از او اخذ شد، علی بن ابی طالب بود».[۸۷]
در زمینه جنگها و فتوحات در عصر ابوبکر، امام علی (ع) موضعی بیطرفانه یا حداکثر مشاورانه اتخاذ کرد و در هیچیک از آنها شرکت نداشت. طبق بعضی از گزارشهای تاریخی، ابوبکر برای فتح شام از اصحاب نظرخواهی کرد و تنها نظر علی (ع) را پذیرفت.[۸۸]
عمر
ابوبکر، در وصیت خود که توسط عثمان نوشته شد، مردم را به پیروی از عمر فراخواند و اعلام کرد: «من عمر بن خطّاب را به عنوان حاکم بر شما منصوب کردم. به او گوش فرا دهید و از او اطاعت کنید».[۸۹]
امام علی علیه السلام در مقابل این اقدام، سکوت نمود؛ امّا سالها بعد، این انتصاب را مذموم و ناحق دانست و این کار را چنین توصیف کرد:
- «جای بسی شگفتی و حیرت است که ابوبکر در زمان حیاتش، فسخ بیعت مردم را در خواست می نمود (از آنجایی که میگفت: مرا رها کنید که بهترینِ شما نیستم)؛ ولی بندهای خلافت را برای بعد از مرگش به سوی دیگری محکم میکرد. این دو نفر (ابوبکر و عمر)، پستانهای شتر خلافت را بهسختی دوشیدند! در صورتی که برجستگی من نسبت به آن اشخاص، بهقدری است که من مانند رودی هستم که از آن، سیل خِرد جاری است و هیچکس را یارای آن نیست که بتواند خود را به قلّه دانایی من برساند... و من شجاعانه در این مدّت طولانی و شدت اندوه، صبر کردم».[۹۰]
عملکرد امام در زمان خلافت عمر
خلافت عمر ده سال طول کشید و امام علی (ع) در این دوران از صحنه سیاست دور بود و همانطور که در زمان ابوبکر، مسندی را بر عهده نگرفت، در زمان عمر نیز از پذیرش هرگونه مسئولیتی خودداری کرد؛ امّا بهعنوان یک مشاور در کنار عمر بود و بارها عمر را با راهنماییهای خود یاری کرد؛[۹۱] چنان که مورّخان اهل سنت گفتهاند عمر، کاری را بدون مشورت علی انجام نمیداد؛ زیرا به خردمندی و دقّت نظر و دینداری او معتقد بود.[۹۲]
على بن ابىطالب در برابر فتوحات اين دوران، همان موضعى را اتخاذ كرد كه در دوران خليفه اوّل در پيش گرفته بود؛ امّا چون در اين عصر، فتوحات دامنهى گستردهترى داشت، نقش على (ع) نسبت به دوران ابوبكر در اين باره، ملموستر و چشمگيرتر بود. در هيچیک از مآخذ تاريخى و حديثى، شركت على (ع) در فتوحات اين دوران گزارش نشده است. چنانكه نه تنها در هيچیک از منابع ديده نشدهاست كه عُمَر از او نظر مشورتى خواسته باشد و آنحضرت ارايه نكرده باشد، بلكه بنابر روايتى از امام باقر (ع)، عمر امور حكومت را كه از مهمترين آنها مسئله فتوحات بود، با نظرخواهى از على (ع) به سامان مىرساند.[۹۳] از سویی دیگر، اصحاب و پيروان على (ع) در فتوحات دوران عمر، نقش بسزايى داشتند.[۹۴]
عثمان
علی در شورای شش نفره
شورای شش نفره، گروهی بودند که عمر بن خطاب پیش از مرگش (سال ۲۳ق/۶۴۴م)، برای انتخاب خلیفه بعدی تعیین کرد که منجر به انتخاب عثمان بن عفان بهعنوان سومین خلیفه مسلمانان شد. عُمَر همگان را ملزم به پذیرش نظر شورا کرد و دستور داد گردن مخالفان زده شود.[۹۵] امام علی(ع) با توجه به جهتگیری اعضای انتخاب شده، پیشبینی کرده بود که شورا منجر به انتخاب عثمان خواهد شد.[۹۶] اعضای این شورا عبارت بودند از: علی بن ابیطالب (ع)، عثمان بن عفان، طلحة بن عبیدالله، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص و عبدالرحمن بن عوف.[۹۷]
عملکرد امام در دوران خلافت عثمان
علی (ع) در عصر خلافت عثمان بر خلاف گذشته، کمتر در صحنه حضور مییافت و بهندرت به مشورت و همکاری در امور حکومت میپرداخت. از اینرو هیچ گزارشی در مآخذ تاریخی مبنی بر راهنمایی و ارائه نظر در امر فتوحات از سوی آن حضرت وجود ندارد. علّت چنین موضعگیری را باید در تفاوت شیوه خلافت عثمان با خلفای پیشین دانست. عثمان با مخالفت آشکار با کتاب خدا و سنت پیامبر (ص)، تعطیلی حدود الهی، حیف و میل بیتالمال و بخششهای بیحساب و کتاب به نزدیکان و خاندان اموی، واگذاری مناصب و پستهای مهم حکومتی به خاندان بنیامیه و بنی ابیمعیط و سرانجام ضرب وشتم یاران پیامبر (ص) و تبعید آنان، از امام علی فاصله گرفت و امام به سبب صدور چنین اعمالی از عثمان که در تضاد آشکار با قرآن و سیره رسول خدا بود، به همکاری با عثمان به شیوه همکاری با خلفای پیشین حاضر نشد. با اینهمه، مآخذ تاریخی از حضور بعضی از یاران امیر مؤمنان همانند حذیفة بن یمان، سلمان فارسی و ـبنا بر قولیـ براء بن عازب در فتوحات دوران خلافت عثمان خبر دادهاند.[۹۸]
موضع امام علی (ع) در قتل عثمان
بنابر منابع تاریخ اسلام، امام علی(ع) با قتل عثمان مخالف بود و برای جلوگیری از قتل او، دو فرزندش حسن و حسین(ع) و چند تن دیگر را به نگهبانی از خانه او مأمور کرد.[۹۹] به نقل برخی منابع، او پس از اطلاع از قتل عثمان گریست و نگهبانان خانه او را توبیخ کرد و گفت که هیچ توجیهی برای قتل عثمان وجود ندارد.[۱۰۰] در نقلی دیگر از قول امام علی (ع) آمده است که عثمان، خود، حسن و حسین (ع) را که از او حفاظت میکردند، از جنگ با مهاجمان خانه خود بازداشته است.[۱۰۱] پیش از قتل عثمان نیز امام علی(ع) بارها وساطت کرد و کمکهایی به او رساند؛ برای نمونه وقتی معترضان وی را محاصره کردند و آب را بر او بستند، امام علی (ع) آب و غذا به او میرساند.[۱۰۲]
به نقل منابع اهل سنت از امام علی(ع)، او گفته است که اگر عثمان از من برای دفاع از خود کمک میخواست از جان مضایقه نمیکردم، به مرگ حسن و حسین رضایت میدادم، من مردم را از کشتن عثمان بیم دادم.[۱۰۳]
دوران حکومت
پس از کشته شدن عثمان در سال ۳۵ قمری، جمعی از اصحاب نزد امام علی (ع) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت، کسی را نمیشناسیم؛ علی (ع) گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمیپذیریم. آنحضرت گفت که بیعت او در خفا نیست و باید در مسجد باشد.[۱۰۴]
همه انصار جز چند نفر با علی (ع) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از: حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مُسًلمه و چند نفر دیگر که از عثمانیه بهشمار میآمدند. از مخالفان غیر انصاری، میتوان به عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید اشاره کرد که همه از نزدیکان عثمان بودند.[۱۰۵]
در این باره که چرا امام علی (ع) زیر بار بیعت با مردم نمیرفت، باید گفت امام (ع) جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.[۱۰۶]
شیوه حکومت
حقوق متقابل مردم و حاکم
از نظر امام علی (ع) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دو سویه است. چنان که میفرماید:
- "همانطور که کسی را بر دیگری حقی است آن دیگر را نیز بر او حقی خواهد بود. کسی که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقی نیست خدای تعالی است نه هیچیک از بندگانش."[۱۰۷]
از نظر امام علی (ع) رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد:
سپس امام (ع) میفرماید:
- "اگر رعیت بر والی خود چیره گردد یا والی بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و دردها و بیماریهای مردم افزون شود و کسی از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمی به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خواری افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهای خداوند از بندگان بسیار گردد."[۱۰۷]
امام علی(ع) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در بخشنامههایی که به مأموران دولتی فرستاده است کاملاً آشکار است. در بخشنامهای که برای مأمورین جمعآوری خراج نوشته است، اینگونه آمده است:
همچنین در سفارشنامهای به مأموران زکات میفرماید:
- "آنگونه رفتار نکن که مردم از تو کراهت داشته باشند. بیش از آنچه از حق خداوند در اموالش است از او مگیر... سپس به افراد بگو: ای بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او بهسوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموال شما است بگیرم. آیا در اموال شما حقی از خدا هست که آن را به نمایندهاش بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه مکن و اگر کسی پاسخ داد بلی، همراهش برو بدون اینکه او را بترسانی و یا تهدید کنی...."[۱۰۹]
هنگامی که امام علی (ع) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، در حکم انتصابش چنین فرمود:
- "...مهربانی و خوشرفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنان دو دستهاند: یا برادر دینی تو هستند یا در آفرینش مانند تو."[۱۱۰]
عدالت
امام علی (ع) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفا -که بیتالمال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم میکردند- ایستاد و فرمود:
وی عمار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیتالمال کرده بود و به آنها کتباً دستور داده بود: عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد در سهم بیت المال یکساناند.[۱۱۲]
همچنین امام (ع) وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیتالمال را صادر نمود.[۱۱۳]
رفتار با دوستان و خویشاوندان در بیت المال
علی (ع) در بیت المال سختگیری میکرد، چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از کلیددار بیتالمال بهصورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابی رافع را بهشدت بازخواست کرد.[۱۱۴]
در جریان دیگری نیز امام (ع) به یکی از یارانش که درخواست مالی خاص از آنحضرت کرده بود، فرمود:
سختگیری در اجرای دین و قانون
آنحضرت در کار دین، بیاغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحملناپذیر کرده بود. دو حکایت ذیل بیانگر این امر است:
- روزی به قنبر دستور داد که مردی را حد بزند. قنبر تحت تأثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی (ع) آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند.[۱۱۶]
- یکی از توانگران بصره، شبی عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) را مهمان کرد و مجلسی را به خاطر وی ترتیب داد. گزارش این ضیافت به گوش حضرت (ع) رسید و امام (ع) فوراً نامهای را به عثمان بن حنیف نوشت:
- "ای پسر حنیف! شنیدهام، مردی از متمکنان اهل بصره تو را به مهمانی فراخوانده و تو هم دعوت او را پذیرفتهای؛ در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی پس از دیگری پیش تو قرار داده شده است... آگاه باش! هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا میکند و از نور دانش او بهره میگیرد. بدان که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان بسنده کرده است...."[۱۱۷]
سرزنش تملقگویان
امام علی (ع) از مدح و ثناگویی افراد بیزار بود و مسلمانان را از این اعمال به شدت نهی میکرد. حکایات ذیل نمایانگر این امر است:
- هنگام برگشت امام علی (ع) از جنگ صفین، در کوفه شخصی به نام حرب بن شرحبیل شیانی -که پیاده بود- امام را -که سواره بود- همراهی میکرد. امام ایستاد و به حرب گفت: برگرد. چون حرب از برگشتن امتناع کرد، حضرت دو مرتبه به او گفت: "برگرد، برای اینکه پیاده رفتن شخصی مثل تو با شخصی مثل من، برای والی و زمامدار فتنه است و برای مؤمن ذلت و خواری."[۱۱۸]
- روزی یکی از اصحاب، امام (ع) را مدح کرد؛ حضرت به شدت او را از این عمل منع نمود و فرمود:
- "... بدانید از بدترین حالات زمامداران، نزد صالحان، این است که گمان برده شود که آنان فریفته تفاخر گشته و کارشان شکل برتریجویی بهخود گرفته، من از این ناراحتم که حتی در ذهن شما جولان کند که من مدح و ستایش را دوست دارم و از شنیدن مدح و ثنا خوشم میآید... با من آنطور که با جباران و زمامداران ستمگر سخن میگویند، سخن مگویید، القاب پرطنطنه برایم به کار مبرید...."[۱۱۹]
- هنگامی که سپاه امام علی (ع) بهسوی شام حرکت کرد، دهقانان شهر انبار وقتی علی (ع) نزدیک شد، از مرکب پیاده شده و با سرعت پیش روى او حرکت کردند. در این هنگام امام (ع) فرمود: "این چه کاری بود که کردید؟!" گفتند: این عادت ما است که شهریاران خود را به آن احترام مینماییم. امام (ع) فرمود: "به خدا سوگند شهریاران شما در این کار سود نمیبرند و شما خود را در دنیا به زحمت و مشقت میاندازید و در آن جهان هم به کیفر الهی و عذاب ابدی گرفتار میگردید."[۱۲۰]
ساختار نظامی
امام علی (ع) نظامیان را پناهگاه استوار رعیت و وقار زمامداران، شکوه دین و امنیت کشور میدانست که در موفقیتشان متکی به وضع اقتصادی کشور و خراج رعیت و کارگزاران دولت و بازرگانان و صاحبان صنایع هستند و دوام آنها و قدرت آنها برای حفظ کشور بستگی به ساختار کلی دولت دارد.[۱۲۱]
وی درباره گزینش نظامیان مینویسد: نظامیان از افراد با شخصیت و از خاندان اصیل و دارای سوابق انتخاب شوند و رابطه تنگاتنگ بین آنها و رهبر جامعه وجود داشته باشد و از لحاظ مالی تأمین گردند.[۱۲۲]
در نگاه امام علی(ع) مردم بهعنوان اصلیترین ذخیره دفاعی دولت به حساب میآیند که اگر پشتیبانی آنها نباشد نیروی نظامی رسمی ممکن است در یک جنگ طولانی مضمحل شود و زوال دولت را درپی داشته باشد چنانچه میفرماید:
کارگزاران
برخی از کارگزارن امام
حضرت علی(ع) پس از فراغت از کار بیعت، عاملان خود را روانه ایالتهای اسلامی کرد. عثمان بن حنیف را به بصره، عمارة بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد بن عباده را به مصر و سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.[۱۲۴]
عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید، یعلی بن منیه که از جانب عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در بیت المال بود برداشت و به مکه رفت.[۱۲۵] عماره بن شهاب، حاکم کوفه چون به زباله (منزلی میان مدینه و کوفه) رسید مردی به نام طلیحة بن خویلد که برای خونخواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمیخواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد؛ بدین سبب بازگشت و علی (ع) چندی بعد به سفارش مالک اشتر، ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.[۱۲۶]
جنگها
جنگ جمل (ناکثین)
جنگ جمل نخستین جنگ امام علی(ع) بود که میان وی و ناکثین (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام(ع) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین مینامند.)[۱۲۷] در جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.[۱۲۸]
طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند[۱۲۹] چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی (ع) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی (ع) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست.[۱۳۰] ازاینرو، در حالی که آنها خود از متهمان به قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود،[۱۳۱] اما برای پیشبرد مقاصد خود، با عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود؛ بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی(ع) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی خون وی برآمد.[۱۳۲] عایشه پیشتر از امام علی(ع) کینه یا کینههایی به دل داشت و از اینرو، با طلحه و زبیر همراهی کرد.[۱۳۳] بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند.[۱۳۴] در این جنگ عایشه بر شتر نری به نام عسکر سوار شده بود و از اینرو، این جنگ، جمل نام گرفت.[۱۳۵]
به دستور امام علی(ع)، عثمان بن حنیف (فرماندار بصره)، موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام (ع)، در برابر آنان مقاومت کند.[۱۳۶]
امام علی(ع) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به نصیحت پیمانشکنان پرداخت؛ بلکه از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجهای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند.[۱۳۷] البته زبیر قبل از شروع جنگ بخاطر حدیثی از پیامبر (ص) که امام علی (ع) بدو یادآور شد -که پیامبر (ص) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمیخیزی- از لشکر کناره گرفت و در بیرون بصره توسط عمرو بن جرموز کشته شد.[۱۳۸]
اصحاب جمل، پس از چند روز نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد[۱۳۹] و عایشه پس از جنگ، محترمانه به مدینه بازگردانده شد.[۱۴۰]
جنگ صفین (قاسطین)
جنگ صفین بین امام علی(ع) و قاسطین (معاویه و سپاهش.)[۱۴۱] در صفر سال ۳۷ه.ق. در شام و در نزدیکی فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در رمضان سال ۳۸ه.ق. صورت گرفت.[۱۴۲]
معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه میتوانست وی ر ا یاری کند، کاری انجام نداد و میخواست او را به دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، کوشید تا در دیده شامیان، علی را کشنده عثمان بشناساند. امام علی(ع) در آغاز کار بدو نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر میبرند به من بسپاری تا آنان را قصاص کنم و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد. امام پس از نامهنگاری و فرستادن نمایندهای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را بهسوی شام به حرکت درآورد. از آنسو نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی(ع) میکوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامهنگاریهایی صورت گرفت؛ ولی نتیجهای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ه.ق. آغاز شد.[۱۴۳]
در آخرین حملهای که اگر ادامه مییافت پیروزی سپاه علی مسلم میشد، معاویه با رایزنی عمرو بن عاص حیلهای بکار برد و دستور داد هرچه قرآن که در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند نزد او رفتند و گفتند: ما را نمیرسد با این مردم بجنگیم باید آنچه را میگویند بپذیریم. هر چقدر علی گفت این مکری است که میخواهند با بکار بردن آن از جنگ برهند سود نداد.[۱۴۴]
امام(ع) به ناچار ضمن نامهای به معاویه با قید اینکه ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن حکمیت قرآن را یادآور شد.[۱۴۵]
قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه عراق بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره اظهار نظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند. اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه خوارج در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی(ع) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد؛ ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضریهاست، طرف دیگر باید یمنی باشد.[۱۴۶]
سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.[۱۴۷]
جنگ نهروان (مارقین)
ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی (ع) منجر شد که بدو گفتند: چرا در کار خدا حکم قرار دادی. این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را تکفیر و لعن کردند.[۱۴۸]
ایندسته که خوارج یا مارقین نامیده شدند سرانجام دست به کشتن مردم گشودند. عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و شکم زن حامله او را پاره کردند.[۱۴۹] بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگوی با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام خودش به میانشان رفت و با آنان گفتگو کرد. بسیاری از آنها پشیمان شدند و بسیاری نیز بر عقیده خویش باقی ماندند. سرانجام جنگ درگرفت و از خوارج، نه تن باقی ماندند و از یاران علی هفت یا نه تن کشته شدند.[۱۵۰]
شهادت
امام علی(ع) در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق در مسجد کوفه، به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و دو روز بعد در ۲۱ همان ماه به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد.[۱۵۱][۱۵۲] ضربت خوردن علی بن ابیطالب، در شرایطی رخ داد که پس از جنگ نهروان، وی میکوشید مردم عراق را برای جنگ دوباره با معاویه بسیج کند، اما تنها تعداد اندکی حاضر به یاری او شدند. در اینحال، معاویه با آگاهی از اوضاع عراق، به نواحی مختلف حکومت امام علی (ع) در جزیرة العرب و عراق حمله کرد.[۱۵۳] بنابر منابع تاریخی، سه تن از خوارج برای کشتن سه نفر یعنی امام علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص توافق کردند و زنی به نام قطام هم در این مسئله نقش داشته است.[۱۵۴]
امام اول شیعیان پس از شهادت، چنانکه خود وصیت کرده بود،[۱۵۵] توسط امام حسن، امام حسین، محمد بن حنفیه و با همراهی عبدالله بن جعفر، شبانه و مخفیانه در نجف کنونی (غریین در آن زمان) به خاک سپرده و قبرش مخفی شد.[۱۵۶] مخفی کردن قبر امام علی(ع) به دلیل جلوگیری از نبش قبر و بیحرمتی توسط بنی امیه و خوارج دانسته شده است.[۱۵۷] امام صادق(ع) در سال ۱۳۵ق، و در زمان حکومت منصور عباسی، محل دفن امام علی(ع) را در نجف آشکار کرد.[۱۵۸]
بر اساس روایات، امام علی(ع) درباره چگونگی غسل، کفن، نماز و تدفین خود، سفارشهایی به فرزندانش کرد.[۱۵۹] او همچنین از امام حسن و امام حسین(ع) خواست تا اگر بر اثر ضربت ابن ملجم درگذشت، تنها یک ضربت به او بزنند. امام علی(ع) با استناد به سخنی از پیامبر، از آنها خواست تا دست و پای ابن ملجم را نبُرند.[۱۶۰] علی بن ابیطالب (ع) همچنین ضمن تأکید بر توجه به قرآن، نماز، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا و خالی نگذاشتن خانه خدا، فرزندان خود را به ترس از خدا، نظم در کارها و آشتی با یکدیگر توصیه کرد و از آنها خواست به حقوق یتیمان و همسایگان توجه کنند.[۱۶۱]
آرامگاه
امام علی(ع) در سال ۴۰ هجری به شهادت رسید و بنا به وصیتش، مخفیانه دفن شد.[۱۶۲] امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و محمد بن حنفیه فرزندان آن حضرت و عبدالله بن جعفر (همسر حضرت زینب(س)) او را در غریین (نجف کنونی) بهصورت پنهانی دفن کردند.[۱۶۳] دلیل دفن مخفیانه امام علی (ع) جلوگیری از اهانت بنیامیه، خوارج و دشمنان آن حضرت به قبر و بدن وی گزارش شده است،[۱۶۴] چراکه ممکن بود باعث ایجاد درگیری میان آنان و بنی هاشم، کشتار و فتنه در میان مسلمانان شود.[۱۶۵]
مخفی بودن قبر امام علی(ع) تا حدود یک قرن(صد سال) ادامه داشت. در واقع بعد از افول قدرت امویان سبب اختفای قبر حضرت علی(ع) از بین رفت و زمینه برای آشکاری قبر او فراهم شد[۱۶۶] اما زمان دقیق آشکار شدن قبر او برای شیعیان مشخص نیست.[۱۶۷] برخی معتقدند بر اساس روایات متعدد و همچنین وقایع تاریخی بهویژه دیدار امام صادق(ع) با سفاح اولین خلیفه عباسی (خلافت از ۱۳۱ق تا ۱۳۶ق) در کوفه، امام صادق(ع) به احتمال قوی در همین دوران قبر حضرت علی(ع) را در نجف زیارت کرده است و در ضمن همین زیارت بوده که شیعیان نیز از محل قبر او اطلاع پیدا کردهاند.[۱۶۸]
برخی معتقدند زمان آشکار شدن قبر امام علی (ع) در زمان منصور (خلافت از ۱۳۶-۱۵۸) دومین خلفه عباسی بوده است.[۱۶۹] اما همگان آشکار شدن قبر امام علی (ع) را بهوسیله امام صادق (ع) میدانند.[۱۷۰]
همسران و فرزندان
اولین همسر امام علی(ع)، فاطمه دختر پیامبر اکرم (ص) بود و از او صاحب چهار فرزند شد. علی بن ابیطالب(ع) پس از شهادت فاطمه(س) با زنان دیگری ازدواج کرد. بنابر منابع تاریخی، امام علی(ع) ۲۷ یا ۲۸ فرزند داشته است.
همسران دیگر امام علی(ع) عبارتند از امامه دختر ابوالعاص بن ربیع که پس از شهادت فاطمه(س)، به همسری امام علی(ع) درآمد. مادر امامه، زینب، دختر پیامبر بوده است. ام البنین، دختر حزام بن دارم کلابیه، همسر دیگر امام علی(ع) بوده که فرزندان او عبارتند از: حضرت عباس، عثمان، جعفر و عبدالله. همگی فرزندان ام البنین در کربلا به شهادت رسیدند. لیلی دختر مسعود بن خالد، اسماء بنت عمیس خثعمی مادر یحیی و عون، ام حبیب، دختر ربیعه تغلبیه موسوم به صهباء، خوله دختر جعفر بن قیس حنفیه، مادر محمد بن حنفیه، و همچنین ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی و محیاة دختر امرئ القیس بن عدی کلبی، از دیگر زنان امام علی(ع) بودهاند.[۱۷۱]
شیخ مفید در کتاب «ارشاد» فرزندان امام علی(ع) را ۲۷ نفر دانسته و تصریح کرده که برخی از شیعیان فرزندی به نام محسن را به فاطمه(س) نسبت دادهاند که پیامبر(ص) او را محسن نامگذاری کرده بود و پس از وفات پیامبر (ص) سقط شده است.[۱۷۲] بر این اساس، فرزندان امام علی(ع) با توجه به مادرانشان، عبارتند از:
فاطمه (س) | خوله | امحبیب | امالبنین | لیلا | اسماء | ام سعید |
---|---|---|---|---|---|---|
۱. حسن | ۶. محمد (ابوالقاسم) | ۷. عمر | ۹. عباس | ۱۳. محمد اصغر | ۱۵. یحیی | ۱۷. ام الحسن |
۲. حسین | ۸. رقیه[۱۷۳] | ۱۰. جعفر | ۱۴. عبیدالله | ۱۶.عون | ۱۸. رمله | |
۳. زینب کبری | ۱۱. عثمان | |||||
۴. زینب صغری | ۱۲. عبدالله | |||||
۵. محسن |
شیخ مفید، علاوه بر موارد ذکر شده، فرزندان دیگری هم برای امام علی(ع) برشمرده و آنها را از همسران دیگر وی دانسته است.[۱۷۴]
کنیهها و القاب
کنیههای علی بن ابیطالب، عبارتند از ابوالحسن،[۱۷۵] ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه.[۱۷۶] همچنین امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، حیدر، مرتضی، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف اللّه المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، سید العرب، کشّاف الکرب، الصدّیق الأکبر، ذوالقرنین، هادی، فاروق، داعی، شاهد، باب المدینة، والی، وصی، قاضی دین رسول اللّه، منجز وعده، النبأ العظیم، الصراط المستقیم والأنزع البطین،[۱۷۷] القابی است که در منابع مختلف برای وی ذکر شده است.
به باور شیعیان، لقب امیرالمؤمنین، به معنای امیر، فرمانده و رهبر مسلمانان، اختصاص به حضرت علی (ع) دارد. براساس روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابیطالب به کار میرفته و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمیدانند که حتی به کار بردن این لقب را برای سایر امامان خود هم صحیح نمیدانند.[۱۷۸]
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را | که به ماسوا فکندی همه سایه هما را | |
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین | به علی شناختم من به خدا قسم خدا را | |
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند | چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را | |
مگرای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ | به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را | |
بروای گدای مسکین در خانه علی زن | که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را | |
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من | چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا | |
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب | که علم کند به عالم شهدای کربلا را | |
چو به دوست عهد بندد زمیان پاکبازان | چو علی که میتواند که بسر برد وفا را | |
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت | متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را | |
بدو چشم خون فشانم هلهای نسیم رحمت | که زکوی او غباری به من آر توتیا را | |
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت | چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را | |
چو تویی قضایگرادن به دعای مستمندان | که زجان ما بگردان ره آفت قضا را | |
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم | که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را: | |
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی | به پیام آشنائی بنوازد آشنا را» | |
زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب | غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا |
ویژگیهای ظاهری
امام علی(ع) در منابع مختلف، مردی بلندقد، با چشمانی سیاه و گشاده، ابروهایی کشیده و پیوسته و صورتی زیبا دانسته شده، چهرهای گندمگون و ریشی انبوه داشته و شانههایش پهن بوده است.[۱۷۹] بنابر برخی منابع، پیامبر اکرم (ص) او را با لقب «بطین» خوانده و بر همین اساس، عدهای او را چاق دانستهاند. با این حال، برخی محققان بر این باورند که مقصود پیامبر از «بطین»، «البطین من العلم» (فربه از دانش) بوده است.[۱۸۰] ستودهشدن امام علی(ع) با صفت «بطین» در برخی زیارتنامهها نیز دلیلی بر این دانسته شده که مقصود پیامبر، صفت چاق نبوده است.[۱۸۱] درباره قدرت بدنی علی بن ابیطالب، گفته شده که او با هیچکسی مبارزه نکرد، مگر اینکه او را زمین زد.[۱۸۲]
چنانکه ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه تصریح کرده، توانایی جسمی علی بن ابیطالب، ضرب المثل بوده، او بود که درِ قلعه خیبر را کَند، در حالی که جمعی تلاش کردند آن را برگردانند ولی نتوانستند، او بود که بت هبل را -که بت بزرگی بود- از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.[۱۸۳]
ویژگیهای اخلاقی
جود و سخاوت
وی روزه میداشت و افطارش را به مستمندان میداد که آیه «ویطعمون العطام علی حبه مسکینا...» درباره او نازل شد. مفسران گفتهاند که یک روز علی تنها چهار درهم داشت که یکی از آنها را در شب و یکی از آنها را در روز و درهم سوم را به پنهانی و چهارم را آشکار صدقه میداد که آیه «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سراً و علانیه» در این باره فرود آمد. گفتهاند که به دست خود خرماستان یهود مدینه را آبیاری مینمود؛ چنانکه دستش پینه زد و مزد آن را صدقه میداد و خود سنگ به شکم میبست. گویند: هیچگاه به سائلی «نه» نگفت.
روزی محفن بن ابی محفن بر معاویه وارد شد، معاویه به وی گفت از کجا میآیی؟ وی به منظور خوشآمد معاویه گفت: از نزد بخیلترین مردم یعنی علی (ع) میآیم. معاویه گفت: وای بر تو چگونه این را درباره کسی میگویی که اگر انباری انباشته به زر و انباری از کاه داشته باشد انبار زرش را پیش از انبار کاهش به مصرف مستمندان رساند؟![۱۸۴]
گذشت و بردباری
ابن ابی الحدید میگوید: امام علی(ع) در حلم و گذشت و بزرگواری و چشم پوشی از بزهکار، از هر کسی حلیمتر بوده چنانکه واقعه جمل بهترین گواه این مدعا است. هنگامی که به مروان حکم که دشمنترین دشمن او بود دست یافت وی را آزاد ساخت و از آن تقصیر بزرگش درگذشت. عبدالله بن زبیر در ملأ عام به امام ناسزا میگفت و موقعی که عبدالله با سپاه عایشه به بصره آمد خطبه خواند و در خطبه هرچه به زبانش آمد گفت حتی گفت: اکنون پستترین و فرمایهترین مردم علی بن ابی طالب به شهر شما میآید. ولی حضرت چون به وی دست یافت از او گذشت نمود و تنها به وی گفت: برو که تو را نبینم. همینطور به سعید بن عاص –که از دشمنانش بود- پس از جنگ جمل در مکه دست یافت؛ ولی از او روگرداند و چیزی بدو نگفت.
رفتار او با عایشه پس از جنگ جمل مشهور است که چون بر او پیروز گردید وی را گرامی داشت و چون خواست به مدینه باز گردد بیست زن از قبیله عبد قیس که همگی لباس مرد پوشیده و هریک شمشیری حمایل داشت با وی کرد تا به مدینه رسید؛ در حالی که عایشه در بین راه پیوسته به حضرت ناسزا میگفت که وی هتک حرمت من نموده و مردانی از یاران خویش به همراه من فرستاده است و چون به مدینه رسیدند آن زنان به وی گفتند: ببین ما همه زنیم که با تو بودیم.
مردم بصره که به یاری عایشه با وی جنگیده بودند و جمعی از یارانش را کشته بودند پس از پایان جنگ همه را آزادی داد و سپاه خویش را فرمود کسی متعرض آنها نگردد و هرکه سلاحش به زمین نهد آزاد است، نه اسیری از آنها گرفت و نه مالی را از آنها به غنیمت بستد و همان کرد که پیغمبر (ص) در فتح مکه با مکیان کرد.
لشکریان معاویه در صفین آب بر لشکریان امام بستند و میان سپاه او و شریعه فرات حائل شدند و سران لشکر معاویه میگفتند: باید علی و سپاهش را تشنه از دم تیغ بگذارنیم چنانکه او عثمان را تشنه به قتل رساند. سپس لشکر علی(ع) نبرد کردند و آب را از آنها بازپس گرفتند. در اینجا لشکریان امام نیز گفتند نگذاریم سپاه معاویه قطرهای بنوشند تا همگی بیرنج نبرد از تشنگی بمیرند. حضرت فرمود: ابداً ما چنین نکنیم، بگذارید از بخشی از فرات استفاده کنند.[۱۸۵]
خوشرویی وی از حیث خوشرویی و بشاشت ضربالمثل بوده چندانکه دشمنانش این صفت را بر او عیب میگرفتند. صعصعة بن صوحان و دیگر یاران آنحضرت میگفتند: علی (ع) در میان ما مانند یکی از ما بود که هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود؛ ولی در عین فروتنی و تواضعی که داشت آنچنان مهیب بود که ما در برابرش بسان اسیر دست و پا بستهای بودیم که زیردست مردی شمشیر به دست باشد.[۱۸۶]
جهاد در راه خدا
دوست و دشمن معترفاند که وی سرور مجاهدان بوده و در برابر او کسی شایسته این نام نباشد، همه میدانند که سختترین نبرد اسلام با مشرکان جنگ بدر بوده که در آن معرکه هفتاد تن از مشرکان به قتل رسیدند. نیمی از آنها به دست علی (ع) کشته شد و نیم دیگر را همه مسلمانان به یاری ملائکه کشتند. مواقف آن حضرت در احد و احزاب و خیبر و حنین و دیگر غزوات شهره تاریخ است و نیازی به بیان ندارد و همچون شناخت امور ضروری است مثل علم ما به وجود مکه و مصر و غیره.
شجاعت
وی یکهتاز میدان شجاعت بوده که پیشینیان را از یاد مردم ببرد و پسینیان را در خود محو ساخت. مواقف علی (ع) در جنگها آنچنان شهره تاریخ است که تا قیامت بدان مثل زنند. دلیر مردی که هرگز فرار ننمود و از انبوه سپاهی مرعوب نگشت و با کسی در نیاویخت که او را به دیار عدم نفرستاد و هیچگاه ضربتی نزد که به دومین نیاز باشد و هنگامی که معاویه را به مبارزه خواند تا هر یک از آن دو کشته گردند مردم آسوده شوند، عمرو عاص به معاویه گفت: علی با تو از در انصاف در آمده؛ معاویه به وی گفت: از روزی که با من بودهای هرگز اینگونه به من نیرنگ نزدهای! تو مرا به نبرد کسی امر میکنی که هرگز کسی از چنگال او نرسته! چنان پندارم که به حکومت شام پس از من دل بستهای! ملت عرب همواره بدین مباهات مینمودند که روزی در جنگ روبهروی او قرار گرفته و یا فلان خویش من به دست علی کشته شده است.
روزی معاویه بر سریر خود خفته بود، ناگهان چشم گشود و عبدالله بن زبیر را کنار خود دید، بنشست و عبدالله از در شوخی به وی گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر موافقی تا با یکدیگر کشتی بگیریم؟ معاویه گفت: هان ای عبدالله! میبینم از دلیرمردی و شجاعت دم میزنی! عبدالله گفت: مگر تو منکر شجاعت منی؟ من کسی بودم که به مصاف علی رفتم و با او همنبرد شدم. معاویه گفت: هرگز چنین نبوده و اگر تو لحظهای در برابر علی (ع) میایستادی تو و پدرت را به دست چپش میکشت و دست راستش همچنان فارغ منتظر مبارزه میبود.[۱۸۷]
عبادت
علی(ع) عابدترین مردم و نماز و روزهاش بیشتر از همه بود. مردم نماز شب، مداومت به اوراد و نماز مستحب را از او آموختند. و چه میپنداری مردی را که محافظتش بر نمازهای مستحبی چنان بود که در جنگ صفین در شب لیلة الهریر میان دو صف، بساطی برایش انداخته بودند و در حالی که تیرها از چپ و راستِ بناگوشش رد میشد بدون هیچ ترسی به نماز مشغول بود. پیشانیاش از کثرت سجود بسان زانوی شتر بود. هرکه در دعا و مناجاتهای او به دقت بنگرد و تعظیم و بزرگی خداوند سبحان را و فروتنی برای هیبت او و خشوع برای عزتش و خاکساری در برابر او را ببیند به اخلاص نهفته در آنها پی میبرد و میداند ک از چه دلی برخاسته و بر چه زبانی جاری شده است.[۱۸۸]
زهد
علی(ع) سردار زاهدان بوده و هرکه میخواست در این میدان گام نهد او را مدنظر داشت. علی هرگز شکم خود را از غذا سیر ننمود، غذا و پوشاکش خشنترینها بود. عبدالله بن ابی رافع گوید: روز عیدی بر علی (ع) وارد شدم همیان سر به مهری نزدش دیدم. چون آن را بگشود دیدم نان خردههای جوین سبوس ناگرفتهای است. مشغول خوردن شد، گفتم: یا امیرالمؤمنین چرا آن را مهر نمودهاید؟ فرمود از بیم آنکه فرزندانم این نانها را به چربی یا روغن زیتونی بیالایند.
جامهاش گاهی به پوست و گاهی به لیف خرما وصل شده بود. نعلینش همواره لیف بود خشتنترین کرباس میپوشید. نان خورش او اگر بود سرکه یا نمک بود و اگر احیاناً فراتر از این میرفت برخی از گیاهان زمین بود و اگر فراتر میرفت اندکی شیر شتر بود. گوشت نمیخورد مگر اندکی و میفرمود: شکمتان را گورستان حیوانان مسازید. با این حال، نیرومندترین مردم بود و گرسنگی از تواناییاش نمیکاست. او دنیا را ترک کرده بود در حالی که اموال سرتاسر سرزمین اسلام بجز شام بهسوی او سرازیر میشد؛ ولی همه را بین مردم تقسیم میکرد.[۱۸۹]
امام علی(ع) در قرآن
وی از نظر شناخت قرآن و ظهر و بطن و تنزیل تأویل آن، پس از پیامبر(ص) قرآنشناسترین بزرگان صدر اول اسلام است که قرآنشناسان بزرگی چون ابن عباس و مجاهد، شاگردان مکتب تفسیری او بودهاند. حضرت(ع) دارای مصحف خاصی بودهاند. به تعبیر دیگر، پس از رسول خدا(ص) که تحت اشراف ایشان کلیه سورههای قرآن مکتوب ولی نامدون بوده، اولین تدوین کننده قرآن کریم است (رجوع کنید به: مصحف امام علی(ع)). شرف و فضیلت بیهمتای او در این است که پس از رسول خدا(ص)، هیچ کس از اهل بیت یا صحابه ایشان نیست، که این همه (در حدود ۳۰۰ فقره) آیه قرآن به او اشاره داشته باشد. خطیب بغدادی از اسماعیل بن جعفر... [و در نهایت] از ابن عباس نقل کرده است که در قرآن ۳۰۰ آیه درباره حضرت علی(ع) نازل شده است.[۱۹۰] ابن حجر هیتمی[۱۹۱] و شبلنجی،[۱۹۲] از ابن عساکر و در نهایت از ابن عباس نزول ۳۰۰ آیه را نقل و تأیید کردهاند. در این میان آیات تبلیغ، اکمال، مودت، مباهله، آیه مربوط به اشتراء نفس [در لیلة المبیت]، آیه نجوی، آیاتی در سوره هل اتی و آیه اولو الامر در رأس این آیات هستند. نیز به تصریح قاطبه مفسران و متکلمان شیعه و اذعان بعضی از مفسران اهل سنت، در قرآن کریم از ایشان به عنوان صالح المؤمنین (تحریم، آیه ۴)، و اذن واعیه (حاقه، آیه ۱۲)، و خیر البریه (بینه، ۷) یاد شده است. بعضی بزرگان شیعه و سنی، در مورد آیات نازله در حق ایشان و نیز سایر اهل بیت رسول خدا(ص) رسائل و کتابها تدوین کردهاند (مثل تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، اثر سید شرف الدین استرآبادی، شواهد التنزیل، ینابیع المودة).[۱۹۳]
حضرت(ع) که نزدیکترین یار و همدم و همسخن رسول خدا(ص) بوده، هم ناظر نزول مکرر وحی، هم کاتب آن، هم حافظ آن و هم مفسر آن بوده است. خود میگوید آیتی نیست که نازل شده باشد و من ندانم که کجا و کی آمده است، در شب نازل شده است یا در روز، و در دشت یا در کوه.[۱۹۴] در عیون اخبار الرضا از امام رضا(ع) و در نهایت از امام حسین(ع) نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) گفته است درباره قرآن هر چه خواهید از من بپرسید تا در مورد هر آیهای بگویم درباره چه کسی و چه هنگامی نازل شده است.[۱۹۵]
چنانکه گذشت، آیاتی که درباره فضائل و مناقب امام علی(ع) نازل شده بسیار است تا جایی که از ابن عباس نقل شده که بیش از ۳۰۰ آیه درباره وی است.[۱۹۶] در اینجا برخی از این آیات یاد میشود:
فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکمْ (ترجمه: بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری [= تضرّع] کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم.)[ ۳–۶۱]
در سال ۱۰ در روز مباهله بنا بر این بود که مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا دسته دروغگو را عذاب کند. بدین منظور، رسول خدا(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین را با خود به صحرا برد. مسیحیان وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند.[۱۹۷]
إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا (ترجمه: خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.)[ ۳۳–۳۳]
بنا بر نظر علمای شیعی، این آیه در خانه امّ سَلَمه همسر پیامبر(ص) نازل شد و هنگام نزول آن علاوه بر پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و حسنین(ع) هم حاضر بودهاند. هنگام نزول آیه تطهیر حضرت محمد(ص)، پارچهای (کساء) را که بر آن نشسته بود، بر روی اصحاب کساء یعنی خودش و علی و فاطمه و حسنین کشید و دستها را به سوی آسمان بالا برد وعرض کرد: "خدایا! اهل بیت من این چهار نفرند، اینان را از هر پلیدی پاک گردان."[۱۹۸]
قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَیٰ (ترجمه: به ازای رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان.)[ ۴۲–۲۳]
ابن عباس میگوید: وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا(ص) عرض شد این کسانی که مودت و محبت آنها واجب شده کیستند؟ حضرت فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین. و این جمله را سه بار تکرار فرمود.[۱۹۹]
امام علی (ع) در تاریخ و روایات
نخستین مسلمان
مشهور شده و حتی به حد تواتر رسیده است که علی(ع) نخستین، مسلمان بوده است.[۲۰۰] چنانچه پیامبر (ص) میگوید: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در حوض (کوثر) ملاقات میکند پیشقدمترین شما در اسلام، علی (ع) است.»[۲۰۱] همچنین پیامبر (ص) به دخترش حضرت فاطمه (س) میفرماید: «آیا نمیپسندی که تو را تزویج کنم با کسی از میان امتم که پیش از همه اسلام آورده و داناترین و بردبارترین آنهاست؟»[۲۰۲]
برادری با رسول خدا (ص)
پیامبر(ص) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران، عقد اخوت برقرار کرد. سپس در مدینه میان مهاجران و انصار عقد اخوت بست و هر دوبار به علی(ع) فرمود: تو برادر منی در دنیا و آخرت؛ و میان او و خودش عقد اخوت بست.[۲۰۳]
در یکی از روزهای سال ۷ق. پیامبر(ص) و علی(ع) نماز ظهر را خواندند، و رسول خدا (ص)، علی (ع) را برای کاری فرستاد در حالی که علی (ع) نماز عصر را نخوانده بود. وقتی علی (ع) برگشت، پیامبر (ص) سرش را در دامان او گذارد و خوابید تا اینکه خورشید غروب کرد. وقتی پیامبر (ص) از خواب بیدار شد دعا کرد: "خدایا بنده تو علی، خود را برای پیامبرش نگه داشت، تابش خورشید را بر او بازگردان." در این هنگام خورشید بازگشت، پس علی (ع) برخاست و وضو گرفت و نماز عصر را خواند و خورشید دوباره غروب کرد.[۲۰۴]
ابلاغ سوره برائت
آیات ابتدایی سوره توبه که بیانگر این بود که مشرکین چهار ماه فرصت دارند که به آیین توحید بگروند و در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت ولی اگر بر لجاجت و عناد خود باقی بمانند، باید آماده نبرد شوند و بدانند که در هرجا دستگیر شوند کشته خواهند شد، هنگامی نازل شد که پیامبر(ص) تصمیم به شرکت در مراسم حج نداشت. از اینرو طبق فرمان الهی که: "این پیامها را باید خود پیامبر و یا کسی که از اوست به مردم برساند و غیر از این دو نفر، کسی برای این کار صلاحیت ندارد."[۲۰۵]، حضرت محمد (ص)، علی (ع) را خواست و به او فرمان داد که به مکه رفته و در محل منا در روز عید قربان، آیات سوره برائت را به مشرکان ابلاغ نماید.[۲۰۶]
دلایل امامت
آیات و روایات زیادی دال بر امامت و جانشینی امام علی بن ابی طالب (ع) بعد از رسول خدا (ص) است که برخی از آنها عبارتاند از:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکمْ (ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.)[ نساء–۵۹]
این آیه به اتفاق علمای شیعه در شأن امام علی (ع) و ائمه (ع) نازل شده است و دلیل بر وجوب اطاعت از آنهاست.[۲۰۷]
امام علی(ع):
بر کسانی که گناه ندارند، و از سلامت دین برخوردارند، سزا است که بر گناهکاران و نافرمانان رحمت آرند، و شکر این نعمت بگزارند، چندان که این شکرگزاری آنان را مشغول دارد، و به گفتن عیب مردمان وانگذارد.
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (ترجمه: همانا ولی امر شما تنها خدا، رسول و آن مؤمنانی هستند که نماز به پا داشته و در حال رکوع زکات میدهند.)[ مائده–۵۵]
این آیه، ولایت امام علی (ع) و سایر ائمه (ع) را اثبات میکند. مفسران شأن نزول این آیه را ماجرای خاتمبخشی حضرت علی دانستهاند که در آن، او در حال رکوع، انگشتر خود را به شخص فقیری بخشید.[۲۰۸]
حدیث منزلت: رسول خدا (ص) خطاب به علی (ع) میفرماید:
انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی (ترجمه: تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه پس از من پیغمبری نخواهد بود.)
[۲۰۹]
حدیث یوم الانذار: رسول خدا (ص) وقتی رسالتش را به اقوام خود ابلاغ کرد فقط علی (ع) دعوت حضرت (ص) را پذیرفت. پیامبر(ص) نیز فرمود:
انت اخی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی (ترجمه: تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستی.)
[۲۱۰]
حدیث حق: پیامبر (ص) فرمود: عَلی مَعَ الحقِّ و الحقُّ مَعَ عَلی (ترجمه: علی همیشه با حق و حق هم با علی است.) [۲۱۱]
سد الابواب: (یعنی بستن درها) پیامبر (ص) دستور داد همه درهای خانهها را به طرف مسجد النبی بستند جز در خانه علی(ع). وقتی از حضرت (ص) علت را سؤال کردند، فرمود: "من مأمور به بستن این درها، جز در خانه علی بودم، اما در این باره سخنها گفته شده است. به خدا سوگند! دری را نبستم و نگشودم مگر آنکه مأمور به آن شدم و از آن اطاعت کردم."[۲۱۲]
جایگاه علمی نزد مسلمانان
ابن ابی الحدید از علمای قرن ۷ق. اهل سنت، در مقدمه شرحش بر نهج البلاغه میگوید:
- «چه بگویم درباره مردی که دشمنان به فضائلش معترف بوده و نتوانستند آن را انکار یا پنهان کنند. همگان میدانند که بنی امیه به شرق و غرب ممالک اسلامی دست یافتند و با هر حیله و توانی کوشیدند که نور عظمتش را خاموش کنند و احادیث فراوانی در قدح و ذم او جعل کردند و بر تمام منبرها او را لعن کردند و ستایندگانش را نه تنها تهدید که زندانی کردند و کشتند و از نقل روایتی که بیانگر فضیلتش یا بالا رفتن نامش بود منع کردند؛ حتی از اینکه کسی فرزندش را علی بنامد جلوگیری کردند؛ اما همه اینها اثری نداشت جز اینکه نام او بالاتر و برتر رود. او چون مُشکی بود که هرچه بیشتر پوشانده شود فضا را بیشتر عطرآگین میکند.»[۲۱۳]
وی در ادامه مینویسد:
- «چه بگویم درباره کسی که سررشته هر فضیلت و منبع هر امتیاز انسانی است و هر فرقه و گروهی خود را به وی منتهی داند و به انتساب به او مباهات کند که او سرچشمه همه امتیازات بوده و در این میدان گوی سبقت را از همگان ربوده و پیشتاز این معرکه است.»[۲۱۴]
علم کلام
علم الهیات و شناخت صفات باری تعالی که اشرف علوم است بیان تفصیل آن از آنحضرت آغاز شده و اهل نظر و استدلال این فن شاگردان او بودهاند. معتزله که اهل توحید و عدلاند، شاگردان و اصحاب اویند. زیرا سرسلسله آنها واصل بن عطاء، شاگرد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه است و ابوهاشم، شاگرد پدرش است و پدرش شاگرد امام علی(ع) است.[۲۱۴]اشاعره نیز به آن حضرت منتهی میگردند که بنیانگذار این فرقه ابوالحسن علی بن (اسماعیل بن) ابی بشر اشعری است و او شاگرد ابو علی جبائی است و او یکی از اساتید معتزله است. پس اشاعره نیز سرانجام به استاد معتزله میرسند که او امام علی(ع) است.[۲۱۴] انتساب امامیه و زیدیه روشن و بینیاز از توضیح است.[۲۱۴]
علم فقه
امام علی پایه و اساس علم فقه است و هر فقیهی در اسلام ریزهخوار خوان نعمت او بوده است. استناد فقه شیعه به آنحضرت واضح است و حاجت به بیان نیست.
یاران ابوحنیفه مانند ابویوسف، محمد و جز اینها فقه را از ابوحنیفه گرفتهاند. احمد بن حنبل، شاگرد شافعی بوده و او فقه را با یک واسطه از ابوحنیفه فراگرفته و خود ابوحنیفه شاگرد امام صادق(ع) و او از پدرش امام باقر(ع) و او از پدرش تا اینکه باز به امام علی(ع) میرسد.
مالک بن انس، فقه خود را از ربیعة الرأی گرفته و ربیعه شاگرد عکرمه و وی شاگرد عبدالله بن عباس و او شاگرد علی(ع) بوده است. میتوان فقه شافعی را با توجه به اینکه وی شاگرد مالک بوده به امام علی(ع) منسوب کرد. بدین طریق، فقهاء اربعه اهل سنت به امام علی (ع) منسوب میشوند.
فقهای صحابه، عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس هر دو علم خود را از امام علی (ع) گرفتهاند. شاگردی ابن عباس روشن است. همگان میدانند که عمر نیز در بسیاری از مسائل دشوار به امام مراجعه کرده است و بیش از یکبار گفته است که «لولا علی لهلک عمر/اگر علی نبود عمر نابود میشد» و «خدا نکند مسأله مشکلی برایم پیش آید که ابوالحسن [کنیه امام علی] در کنارم نباشد» و نیز میگفته: «تا گاهی که علی در مسجد حاضر است کسی حق ندارد فتوا دهد.» بنابراین، بدین طریق نیز روشن میشود که فقه اسلام به او منتهی میشود.
شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل کردهاند که اقضاکم علی (ترجمه: قاضیترین شما علی است.) و با توجه به اینکه قضاء، جزء علم فقه است؛ لذا بدین طریق نیز علی، فقیهتر از بقیه صحابه است.[۲۱۵]
تفسیر و قرائت
آن حضرت پایهگذار علم تفسیر بوده و هر که به تفاسیر رجوع کند این دعوی را به روشنی مییابد؛ خواه آن بخش از آیات که مستقیماً از آن جناب تفسیر شده و خواه آن قسمت که تفسیر آن از ابن عباس آمده است؛ چراکه او نیز از آنحضرت گرفته است. از ابن عباس سئوال شد: علم تو در برابر علم پسر عمویت [یعنی امام علی(ع)] چه نسبتی دارد؟ وی گفت: همان نسبت که قطره باران به دریای بیکران دارد.[۲۱۶]
بنا به گفته ابن ابی الحدید، همه پیشوایان علم قرائت قرآن، همچون ابوعمرو بن علاء و عاصم بن ابی النجود کوفی و غیر این دو سند قرائتشان به امیرالمؤمنین (ع) میرسد؛ چراکه قرائتشان به ابوعبدالرحمان سلمی میرسد که او نیز شاگرد امام(ع) بوده و قرآن را از او فراگرفته است.[۲۱۷]
علم طریقت
صاحبان علم طریقت و حقیقت و احوال تصوف سندشان را به امام علی (ع) میرسانند و خرقه که شعار صوفیه است بر این امر دلالت میکند.[۲۱۶]
ادبیات عرب
ابن ابی الحدید میگوید: همگان میدانند که امام علی(ع) مبتکر و مخترع علم نحو و ادبیات عرب بوده است و او قواعد کلی آن علم را به ابوالاسود دئلی املاء نموده است. از جمله قواعدی که او به ابوالاسود آموخت اینهاست: کلام سه قسم است: اسم، فعل و حرف؛ تقسیم کلمه به معرفه و نکره؛ تقسیم وجوه اعراب به رفع، نصب، جر و جزم.[۲۱۸]
فصاحت و بلاغت
از نظر فصاحت وی پیشوای فصحا و سرور بلغا بوده و چنانکه درباره کلام آنحضرت گفته شده: «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق/ سخنان او پایینتر از کلام خدا و بالاتر از کلام مخلوق است» و گویاترین شاهد این دعوی نهج البلاغه آنحضرت است. عبدالحمید بن یحیی گفته است که ۷۰ خطبه از خطبههای وی را از بر کرده است و جوشش ادبی وی از آنها آغاز شده است. ابن نباته گفته است از خطابهها گنجی از بر کردم که هرچه از آن بردارم کم نمیشود و بلکه افزون میشود، صد فصل از موعظههای علی بن ابی طالب را از بر کردم.[۲۱۹]
گفتهها و نامهها
نهج البلاغه مشهورترین اثر گردآوری شده از سخنان و نوشتههای امام علی(ع) کتاب نهج البلاغه است که سید رضی از علمای قرن چهارم هجری آنها را جمعآوری کرده است. نهج البلاغه، پس از قرآن، مقدسترین متن دینی شیعه و برجستهترین متن ادبی عرب است. این کتاب در سه بخش شامل خطبهها و نامهها و برخی از سخنان کوتاه امام علی (ع) است که در موقعیتهای گوناگون بیان فرموده یا برای افراد مختلف نوشته است:
- خطبهها شامل ۲۳۹ خطبه است و از نظر زمانی به سه بخش تقسیم میشود؛ الف: قبل از حکومت. ب: در هنگام خلافت. ج: بعد از خلافت.
- نامهها شامل ۷۹ نامه است و تقریباً تمام آنها در زمان خلافت آن حضرت نوشته شدهاند.
- کلمات قصار یا قصار الحکم شامل ۴۸۰ کلام است.
برخی از شرحهای نهج البلاغه، عبارتند از: شرح ابن میثم بحرانی، شرح ابن ابی الحدید معتزلی، شرح محمد عبده، شرح محمدتقی جعفری، شرح فخررازی، منهاج البراعه خویی و شرح نهج البلاغه از محمدباقر نواب لاهیجانی.[۲۲۰]
با توجه به اینکه «نهج البلاغه»، برگزیده سخنان امام (ع) است و نه همه آنها، ازاینرو، برخی از محققان در پی گردآوری همه سخنان وی برآمدهاند که این کتابها اصطلاحاً مستدرکات نهج البلاغه نامیده میشوند.
غرر الحکم و درر الکلم
غرر الحکم و درر الکلم به همت عبدالواحد بن محمد تمیمی آمُدی از علمای قرن پنجم هجری جمعآوری شده است.
در غرر الحکم حدود ۱۰۷۶۰ سخن از امام (ع) به صورت الفبایی در موضوعات: روایات اعتقادی، روایات عبادی، روایات اخلاقی، روایات سیاسی، روایات اقتصادی و روایات اجتماعی، گرد آمده است.[۲۲۱]
دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم
دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم، توسط قاضی قضاعی جمعآوری شده است.
او از علمای شافعی مذهب قرن ۵ قمری است و در میان اهل حدیث دارای اعتبار است، البته برخی قاضی را شیعه قلمداد کردهاند.[۲۲۲]
کتاب دستور معالم الحکم در ۹ باب توشته شده است: در حکمتهای سودمند آنحضرت، در سرزنش دنیا و بیمیلی آنحضرت به آن، در موعظهها، در وصیتها و نواهی، در پاسخهای آن حضرت به پرسشها، در کلام غریب آنحضرت، در سخنان نادر آنحضرت، در دعاها و مناجات آنحضرت و در شعری که از آن حضرت به دست ما رسیده است.[۲۲۳]
برخی از دیگر تالیفاتی که کلام امام علی (ع) را گرد آورده است، عبارتند از:
- نثر اللآلی نوشته ابو علی فضل بن حسن طبرسی
- مطلوب کل طالب من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام، انتخاب جاحظ، شرح رشید وطواط
- قلائد الحکم و فرائد الکلم گردآوری شده توسط قاضی ابو یوسف یعقوب بن سلیمان اسفراینی
- امثال الامام علی بن ابیطالب، سخنان و نامههای امام علی (ع) در کتاب صفین نصر بن مزاحم.
دیوان اشعار
اشعار منسوب به امام علی (ع) در یک دیوان گردآوری شده است که بارها توسط ناشران مختلف منتشر شده است.[۲۲۴]
اصحاب
- سلمان فارسی از برترین یاران پیامبر(ص) و امام علی (ع) است. احادیث فراوانی از معصومین (ع) درباره وی رسیده است؛[۲۲۵] از جمله اینکه رسول خدا(ص) فرمود: "سلمان از ما اهل بیت است."[۲۲۶]
- ابوذر غفاری، (جندب بن جناده) معروف به ابوذر غفاری چهارمین شخصی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد.[۲۲۷] وی در دفاع از حق امام علی (ع) بر ولایت در آغاز از بیعت با ابوبکر سر باز زد.[۲۲۸]
- مقداد بن عمرو، از جمله هفت نفری است که در ابتدای بعثت رسول خدا (ص) به او ایمان آورد و مسلمان شد. پس از رحلت رسول خدا (ص) مقداد از جمله کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد و در طول ۲۵ سال سکوت امام علی (ع)، همواره همراه ایشان بود.[۲۲۹]
- عمار یاسر از اولین کسانی است که به پیامبر (ص) ایمان آورد و همراه اولین گروه از مسلمانان که به حبشه هجرت کردند، به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، به آن حضرت پیوست. وی پس از رحلت پیامبر (ص) همچنان در راه دفاع از اهل بیت (ع) و امام علی (ع) استوار ماند و در دوران حکومت عمر بن خطاب، مدتی امارت کوفه را عهدهدار بود؛ ولی چون فرد عادل و سادهزیستی بود، عدهای زمینه برکناری او را فراهم آوردند که سپس به مدینه برگشت و در کنار علی (ع) ماند و از او بهره برد.[۲۳۰]
- مالک اشتر نخعی، مالک بن حارث عبد یغوث نخعی، معروف به مالک اشتر، در یمن به دنیا آمد. او اول کسی بود که با امام علی(ع) بیعت کرد. در جنگهای جمل، صفین و نهروان از فرماندهان علی (ع) بود.[۲۳۱]
- عبدالله بن عباس، معروف به ابن عباس، پسر عموی پیامبر(ص) و امام علی (ع) است. او احادیث بسیاری از پیامبر (ص) نقل کرده است.[۲۳۲] ابن عباس در دوران خلفا، همواره علی (ع) را شایسته مقام خلافت میدانست و در دوران حکومت امام علی(ع) در جنگهای جمل، صفین و نهروان به کمک امام (ع) شتافت و از طرف امام استاندار بصره بود.[۲۳۳]
- کمیل بن زیاد، از تابعین اصحاب رسول خدا (ص) و از یاران خاص امام علی (ع) و امام حسن (ع) بود.[۲۳۴] او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی (ع) با او بیعت کرد و در جنگهای امام علی (ع) علیه دشمنان جنگید.[۲۳۵]
- محمد بن ابی بکر، (فرزند خلیفه اول) در سال دهم هجری به دنیا آمد. او از اصحاب خاص امام علی (ع) بود که اعتقاد داشت خلفای پیشین حق علی (ع) را پایمال کرده و میگفت کسی سزاوارتر از آن حضرت برای احراز مقام خلافت نیست.[۲۳۶] محمد در دوران خلافت امام علی(ع) در جنگهای جمل، صفین امام(ع) را یاری کرد. او در رمضان سال ۳۶ هجری حاکم مصر شد و در صفر سال ۳۸ هجری توسط سپاه معاویه کشته شد.[۲۳۷]
- میثم تمار، میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از اصحاب خاص امام علی (ع) و حسنین (ع) است. او جزء شرطة الخمیس بود.[۲۳۸]
- اویس قرنی، اویس بن عامر مرادی قرنی، از زهّاد مشهور بود، او در زمان پیامبر(ص) ایمان آورد.[۲۳۹] اویس از یاران خاص امام علی (ع) بود و با حضرت بیعت کرد که تا پای جان از او دفاع کند و در یاری دادن او هرگز پشت به جنگ نکند.[۲۴۰]
- زید بن صوحان، زید بن صوحان عبدی از اصحاب امام علی (ع) بود که در جنگهای امام (ع) علیه دشمنان شرکت کرد و سرانجام در جنگ جمل توسط سپاه ناکثین کشته شد.[۲۴۱]
- صعصعة بن صوحان، صعصعه بن صوحان عبدی از اصحاب امام علی(ع) بود که در جنگهای امام (ع) شرکت کرد.[۲۴۲] او از اولین کسانی بود که بعد از مرگ عثمان، با امام علی (ع) بیعت کرد.[۲۴۳]
مطالعه بیشتر
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.
- شهیدی، سیدجعفر، علی از زبان علی، یا، زندگانی امیر مؤمنان علی علیهالسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ اربلی، کشف الغمة، دار الاضواء، ص۹۳؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۱۸۹.
- ↑ مجلسی، ج۱۹، ص۵۹.
- ↑ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۶، ص۸
- ↑ مجلسی، ج۴۲، ص۲۹۰.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۱، ص۱۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۱، ص۵ : «ولد بمکة فی البیت الحرام/ در مکه در بیت الحرام [=کعبه] زاده شد». مسعودی (متوفای ۳۴۶ق) درباره زادگاه امام نوشته است: «وکان مولده فی الکعبة/ زادگاهش در کعبه بود.» مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ۱۳۶۳ش/۱۴۰۴ق، ج۲ ص۳۴۹.
- ↑ اربلی، کشف الغمه ج ۱، ص ۵۹؛ طوسی، امالی، ۱۳۱۳، ص ۸۰؛ صدوق، علل الشرایع، ص ۵۶.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۶، ص۲۱-۲۳.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۱، ص۱۵.
- ↑ مفید، ارشاد، ج۱، ص۲.
- ↑ قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸: ۶۸.
- ↑ مصاحب، دایرةالمعارف فارسی، ۲: ۱۷۶۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۹، ص۵۷.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۲.
- ↑ النسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۰۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۶۵، پاورقی شماره ۲؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۶.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۴.
- ↑ شیخ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۴۳.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۶، ص۱۰۲.
- ↑ حسینی، «نخستین مومن و آگاهانهترین ایمان»، ص۴۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۱۰.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۰۹۰.
- ↑ رسولی محلاتی، زندگانی امیرالمؤمنین، ۱۳۸۶، ص ۴۴.
- ↑ طبری، تاریخ الامم والملوک، دار قاموس الحدیث، ج۲، ص۲۷۹؛ سید بن طاووس، الطرائف، ۱۴۰۰ق، ج۱، ص۲۱؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳؛ همچنین رجوع کنید به: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۶۳-۶۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۴-۵۰؛ ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵۳-۱۵۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۲۰۶؛ بحرانی، البرهان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۱۸۹-۱۸۶؛ فرات کوفی، تفسیر فرات کوفی، ۱۴۱۰ق، ص۳۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۹۷؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۳-۵۴۲؛ ابن هشام، السیره النبویه، المکتبة العلمیة، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۱۰۷.
- ↑ شهیدی، دانشنامه امام علی(ع)، ۸: ۱۴.
- ↑ قنوات، دانشنامه امام علی(ع)، ۸: ۹۹.
- ↑ ابن هشام، ج۱، ص۴۸۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۷۲؛ مجلسی، ج۱۹، ۵۹.
- ↑ فخر رازی، ج۵، ۲۲۳؛ حاکم حسکانی، ج۱، ۹۶؛ علی بن ابراهیم، ص۶۱؛ طباطبایی، ج۲، ص۱۵۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۶۲.
- ↑ طوسی، امالی، ص ۴۶۸.
- ↑ سبحانی، فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۴۷.
- ↑ معادیخواه، تاریخ اسلام (عصر بعثت)، ۱۸۸.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ص۵ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم).
- ↑ مجلسی، ج۴۳، ص۱۲۵؛ طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ ق؛ طبری، دلائل الإمامة، ۱۴۱۳ ق؛ ابن شاهین، فضائل فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، ج۱، ص۴۷، ۱۴۱۵ ق/۱۹۹۴ م؛ نسائی، المجتبی من السنن، ج۶، ص۶۲، ۱۴۰۶/۱۹۸۶. حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین ج۲، ص۱۸۱، ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛ طبرانی، المعجم الکبیر ج۴، ص۳۴، مکتبہ ابن تیمیہ.
- ↑ مفید، مسار الشیعة، ص۱۷.
- ↑ سید بن طاوس، ص۵۸۴.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیة، ص۱۵۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۲۱۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج ۳، ص۶۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۳۹۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۳؛ اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۶۷.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۲۴.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۸۳
- ↑ طبری، ج۲، ص۱۴۸
- ↑ ابن هشام، سیرة النبویة، ج۱، ص۷۰۸-۷۱۳
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۰۷
- ↑ ابن هشام، ج۳، ص۲۳۵.
- ↑ طبری، ج۲، ص۵۷۳-۵۷۴
- ↑ مجلسی، ج۲۰، ص۲۱۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۳۲۸.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ج۱۵، ص۱۷۸-۱۷۹.
- ↑ مفید، ارشاد، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۵۹.
- ↑ زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۶۸۹، ذیل آیه ۸۱ سوره اسراء.
- ↑ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۴۸۱.
- ↑ مفید، ارشاد، ج۱، ص۱۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۶۳.
- ↑ واقدی، المغازى، ۱۴۰۹، ج۲ ص۵۶۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ۱۴۱۰، ج۲، ص۶۹؛ یاقوت حموى، معجم البلدان، ۱۹۹۵، ج۴، ص۲۳۸؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷، ج۲، ص ۶۴۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۰۹.
- ↑ آيتی، تاريخ پيامبر اسلام، ۱۳۶۱، ص ۵۷۶.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۴، ص ۳۱۹؛ واقدی، کتاب المغازى، ۱۴۰۹، ج۳، ص۸۲۶ و رسولی محلاتی، تاريخ اسلام، ۱۳۷۴، ج ۱، ص۱۴۱ و ۱۵۳.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، ج ۳، ص ۱۳۱-۱۳۲، ۱۳۸۷ق؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۶۹۰-۶۹۱، ۱۴۰۹ق؛ مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۶۲، ۱۴۱۳ق.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۲۸-۱۲۹، ۱۴۱۰ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج ۳، ص ۱۸۰۲-۱۸۰۳، ۱۴۰۹ق.
- ↑ أحمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۲۲۵، ۱۴۲۱ق؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۵، ۱۴۱۱ق.
- ↑ رجوع کنید به: ابن مغازلی، ص۱۶؛ کلینی، ج۱، ص۲۹۰؛ طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۷۳؛ قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۳؛ رشیدرضا، المنار، ج۶، ص۴۶۴۴۶۵.
- ↑ ابن مغازلی، ص۲۴.
- ↑ مفید، ارشاد، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۶، ص۸.
- ↑ شيخ مفيد، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد.
- ↑ رجوع کنید به: طبرسی، الاحتجاج، نشر المرتضی، ج۱، ص۱۱۵-۱۳۰.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة،مکتبه آیة الله المرعشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ ابن قتیبه،الامامة والسیاسة، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی، ج۶، ص۱۳.
- ↑ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ طوسی، تلخیص الشافی، ج۳، ص۷۶؛ شهرستانی، ج۲، ص۹۵؛ ابن قتیبه، ج۲، ص۱۲.
- ↑ حلبی، ج۳، ص۴۰۰؛ ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۳۱۶.
- ↑ پیشوایی، سیره پیشوایان، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ ابن قتیبه، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۷۰؛ مجلسی، مرآة العقول، ج۵، ص۳۲۰؛ شهرستانی، ج۱، ص۵۷.
- ↑ ابن قتیبه، ج۱، ص۲۸.
- ↑ يعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲۷.
- ↑ شيخ مفيد، الفصول المختاره، ص ۴۰ و ۵۶ به بعد.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ رسولی محلاتی، زندگانی امیرالمؤمنین علیهالسلام، ص۲۵۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۱۳۸.
- ↑ ازدی، تاریخ فتوح الشام، ص۴-۵۴؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۳۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۷.
- ↑ نهج البلاغهُ خطبه شقشقیه.
- ↑ ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، ۱۳۲۸ق، ج ۲، ص ۵۰۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، ۱۳۲۸ق، ج ۳، ص ۳۹.
- ↑ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج ۱، ص ۳۰۶.
- ↑ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۲۴؛ مفید، الاختصاص، تصحيح و تعليق علىاكبر غفارى، ص۱۷۳.
- ↑ برای نمونه ر.ک: واقدى، المغازی، ج۲، ص۲۵۱؛ طبرى، تاریخ طبری، ج۳، ص۱۲۱-۱۲۴؛ دينورى، اخبار الطوال، ص۱۲۶؛ رافعى قزوينى، التدوين فى اخبار قزوين، ج۱، ص۷۸؛ ذهبى، العبر فى خَبَر من عَبَرَ، ج۱، ص۲۶؛ مَقْدِسى، البدء و التاريخ، ج۵، ص۱۸۲.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹-۱۳۷؛ یعقوبی، تاريخ يعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۰
- ↑ طبری، تاريخ طبری، ج ۴، ص ۲۲۹؛ ابن اثیر، الكامل فی التاريخ، ج ۲؛ نهج البلاغة، خطبه ۳؛ مفید، الإرشاد، ج ۱، ص ۲۸۸.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفا، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۹.
- ↑ رنجبر، محسن، مواضع امام علی علیهالسلام در برابر فتوحات خلفا، بهار ۱۳۸۲.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۴؛ نیز نک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴۶
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۹.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۷۶.
- ↑ نک: دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۶۱.
- ↑ دینوری، امامت و سیاست (ترجمه فارسی)، ص۷۶.
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۲۹
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۲۷-۴۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
- ↑ ۱۰۷٫۰ ۱۰۷٫۱ ۱۰۷٫۲ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۱.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ محمودی، ج۱، ص۲۲۴؛ مفید، اختصاص، ص۱۵۱.
- ↑ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج۷، تهران: موسسه فرهنگی آرایه، ۱۳۷۹، ص۴۵۷.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۱۵۸.
- ↑ طبری، ج۳، جزء ۶، ص۹۰.
- ↑ ابراهیم بن محمد، ج۲، ص۴۵.
- ↑ قمی، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۱۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۵۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۵۷۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۵۶۹.
- ↑ شهیدی، زیستنامه امام علی(ع)، ص۲۵.
- ↑ شهیدی، زیستنامه امام علی(ع)، ص۲۶.
- ↑ شهیدی، زیستنامه امام علی(ع)، ص۲۶.
- ↑ زبیدی، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ طبری، ج۴، ص۵۳۴.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، خ۱۴۸، ص۱۴۴.
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه ۱۷۴، ص۱۸۰.
- ↑ طبری، ج۶، ص۳۰۹۶؛ به نقل شهیدی، علی از زبان علی، ص۸۴-۸۵.
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۵۱، ۵۴۴ و ج۵، ص۱۵۰؛ شهیدی، علی از زبان علی، ص۸۲-۸۳ و ۱۰۸.
- ↑ طبری، ج۴، ص۴۵۴.
- ↑ طبری، ج۴، ص۵۰۷.
- ↑ اسکافی، ج۱، ص۶۰.
- ↑ طبری، ج۴، ص۵۱۱؛ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۰۴.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۰۴.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۰۸.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۰۸.
- ↑ جوهری، ج۳، ص۱۱۵۲.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸؛ خلیفه، ص۱۹۱.
- ↑ تلخیص از: شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۱۳-۱۲۱.
- ↑ المعیار و الموازنه، ص۱۶۲؛ به نقل شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۲۲.
- ↑ ابن مزاحم، ص۴۹۰.
- ↑ ابن اعثم، ج۳، ص۱۶۳.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۲۹.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، تخریج: محمدبن فتح الله بدران، قاهره، الطبعة الثانیة، القسم الاول، ص۱۰۶-۱۰۷.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۳۲.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ المفید، الارشاد، ج۱، ص۹ (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم).
- ↑ درباره تاریخ شهادت امام علی(ع)، اختلاف است. ابن ابی الحدید (از علمای اهل سنت) شهادت وی در شب ۱۷ رمضان را قول مشهور میداند و میگوید شب ۱۷ رمضان شب بدر است و روایاتی در دست بوده که وی در شب بدر کشته میشود. (شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۵-۱۶.)
- ↑ جعفریان، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ۱۳۹۱، ص۵۴-۵۳.
- ↑ جعفریان، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، ص۵۵.
- ↑ مجلسی، ج۴۲، ص۳۳۸؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۴؛ مفید، ارشاد، ج۱، ص۱۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۲۷-۲۸.
- ↑ عبدالکریم بن احمد بن طاووس، فرحة الغری، ص۹۳؛ مجلسی، بحار، ج۴۲، ص۲۲۲؛ به نقل مقدسی، یدالله، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان(ع)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۱، ص۲۳۹-۲۴۰.
- ↑ مفید، ارشاد، ص۱۳.
- ↑ مجلسی، ج۳۶، ص۵.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص۳۲۰-۳۲۱.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، نامه ۴۷، ص۳۲۰-۳۲۱.
- ↑ ثقی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳، ج۲، ص۸۳۵-۸۳۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص ۲۷.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص ۴۹۷؛ ثقفی کوفی، الغارات، تعلیقه علامه حلی، ۱۳۵۳، ج ۲، ص۸۳۷.
- ↑ ابن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر أمیر المؤمنین، ۱۴۱۳ق، ص ۱۳-۱۴؛ تمیمی، مدینة النجف، ۱۳۷۲ق، ص۱۱۷.
- ↑ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹.
- ↑ نک؛ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹.
- ↑ فرطوسی، تاریخچه آستان مطهر امام علی(ع)، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۹-۱۷۹؛ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۲۹.
- ↑ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۳۰.
- ↑ حکیم، المفصل فی تاریخ النجف الأشرف، ۱۴۲۷ش، ج۲، ص۳۱؛ فرطوسی، تاریخچه آستان مطهر امام علی(ع)، ۱۳۹۳ش، ص۱۵۹-۱۷۹.
- ↑ محمدی ریشهری، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ در تاریخ یعقوبی، محسن یکی از سه پسر امام علی (ع) از حضرت فاطمه (س) دانسته شده که در کودکی مرده است. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۳۹.)
- ↑ رقیه و عمر دوقلو بودهاند.
- ↑ المفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۲۷۰-۲۷۱.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۵.
- ↑ مرعشی نجفی، موسوعة الإمامة، ۱۴۳۰ق، ج۶، ص۱۹۷و ۱۹۸؛ محمدی ریشهری، دانشنامه أمیرالمؤمنین ع، ۱۳۸۹ش، ج۱۴، ص۳۰۸.
- ↑ ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۲۱-۳۳۴.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۳۳۴؛ حر عاملی، وسائلالشیعة، ج۱۴، ص۶۰۰.
- ↑ امین، ج۲، ص۱۳.
- ↑ طوسی، الأمالی، ص۲۹۳.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۱۵۲.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م، ص۱۲۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۲-۲۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴-۲۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۱-۲۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۲۱؛ به نقل از خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ صواعق المحرقة، ص۷۶۱؛ به نقل از خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ نور الابصار، ص۷۳؛ به نقل از خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ سیوطی، الاتقان، چاپ دارالکتب العلمیه، ج۲، ص۴۱۲؛ به نقل از خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب(ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، ص۱۴۸۶.
- ↑ گنجی شافعی، ص۲۳۱؛ هیثمی، ص۷۶؛ قندوزی، ص۱۲۶.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ذیل آیه ۶۱؛ زمخشری، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران؛ طبرسی، مجمع البیان، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران؛ طباطبایی، ذیل آیه ۶۱ سوره آل عمران.
- ↑ ابن بابویه، ج۲، ص۴۰۳؛ سید قطب، ج۶، ص۵۸۶؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹.
- ↑ مجلسی، ج۲۳، ص۲۳۳
- ↑ امینی، ج۳، ص۱۹۱-۲۱۳.
- ↑ حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۶.
- ↑ احمد حنبل، ج۵، ص۲۶.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، به نقل الامین، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م، ج۲، ص۲۷.
- ↑ امینی، ج۳، ص۱۴۰؛ شوشتری، احقاق الحق، ج۵، ص۵۲۲.
- ↑ ابن هشام، ج۴، ص۵۴۵.
- ↑ طبری، ج۶، جزء ۱۰؛ ابن هشام، ج۴، ص۱۸۸۱۹۰.
- ↑ کلینی، ج۱، ص۱۸۹؛ صدوق، الهدایه، ص۳۱؛ صدوق، کمال الدین، ص۲۴؛ حلی، ج۱، ص۴۵۳؛ مجلسی، ج۲۳، ص۸۹؛ فیض کاشانی، الحق المبین، ص۴؛ طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۴۱۰؛ حویزی، ج۲، ص۱۵۸؛ طباطبایی، ج۴، ص۴۱۱.
- ↑ قرطبی، ج۶، ص۲۰۸؛ طباطبایی، ج۶، ص۲۵؛ فخر رازی، ج۱۲، ص۳۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۹۸.
- ↑ قندوزی، ینابیع المودة، ص۵۰
- ↑ گنجی شافعی، ص۲۰۵.
- ↑ بحرانی، باب ۳۶۰.
- ↑ متقی هندی، ج۶، ص۱۵۵.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶-۱۷؛ در نقل ترجمه عبارات ابن ابی الحدید در این بخش از کتاب «معارف و معاریف» اثر سید مصطفی حسینی دشتی، ذیل مدخل «علی بن ابی طالب» استفاده شده است.
- ↑ ۲۱۴٫۰ ۲۱۴٫۱ ۲۱۴٫۲ ۲۱۴٫۳ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸.
- ↑ ۲۱۶٫۰ ۲۱۶٫۱ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷-۲۸.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۴.
- ↑ ضمیری، ص۳۶۵-۳۶۷.
- ↑ ضمیری، ص۳۷۵.
- ↑ نوری، ج۳، ص۳۶۷.
- ↑ قاضی قضاعی، مقدمه کتاب.
- ↑ رجوع کنید به: سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۲، ص۳۴۳
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۰
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۲۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، ج۱، ص۵۲۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۲۴.
- ↑ کمپانی، علی کیست، ص۴۱۲.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، ص۵۶۵.
- ↑ مفید، امالی، ص۱۴۰.
- ↑ مفید، جمل، ص۲۶۵؛ ابن مزاحم، ص۴۱۰؛ ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۳ و ج۶، ص۲۹۳.
- ↑ قطب راوندی، منهاج البراعه، ج۲۱، ص۲۱۹؛ مفید، اختصاص، ص۷.
- ↑ مفید، اختصاص، ص۱۰۸.
- ↑ شوشتری، قاموس الرجال، ج۷، ص۴۹۵.
- ↑ ابراهیم بن محمد، ج۱، ص۲۲۴ و ۲۸۵؛ زرکلی، اعلام، ج۶، ص۲۲۰.
- ↑ برقی، رجال برقی، ص۳.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۱، ص۱۷۹.
- ↑ مفید، جمل، ص۵۹.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابة، ج۳، ص۲۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
منابع
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق: محمد أبوالفضل إبراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق (نسخه موجود در لوح فشرده مکتبة اهل البیت نسخه دوم).
- ابن ابی الفتح اربلی، کشف الغمه، بیروت، دار الاضواء.
- ابن اثیر، اسد الغابة، تحقیق محمد ابراهیم بنا، قاهره، دار الشعب.
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
- ابن اعثم، الفتوح، بیروت، دار الندوة.
- ابن بابویه، الخصال، تحقیق: علیاکبر غفاری، قم، جامع مدرسین.
- ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- ابن شاهین، أبو حفص عمر بن أحمد البغدادی، فضائل فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم، تحقیق: بدر البدر، الکویت، دار ابن الأثیر، (ضمن مجموع فیہ من مصنفات ابن شاہین)، الطبعة الأولی ۱۴۱۵ق/۱۹۹۴م.
- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، نجف، مکتبة حیدریة.
- ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، تحقیق سامی الغریری، قم، دار الحدیث.
- ابن عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل.
- ابن فقیه همدانی، اخبار البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت، عالم الکتب.
- ابن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، تحقیق: علی شیری، قم، شریف رضی، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش.
- ابن قتیبه دینوری، المعارف، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- ابن مزاحم، وقعة صفین، قم، انتشارات بصیرتی.
- ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، تهران، مکتبة الاسلامیة.
- ابن ندیم بغدادی، فهرست ابن ندیم، تحقیق رضا تجدد.
- ابن هشام، محمد بن عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق: محی الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبه صبیح، ۱۳۸۳ق.
- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق: کاظم مظفر، نجف، مکتبة حیدریة.
- احمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- احمد بن حنبل، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، دار التفسیر، ۱۴۳۳ ق.
- اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، محمدباقر محمودی، بیروت.
- اشعری، مقالات الاسلامیین، بیروت، دار النشر.
- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، حققه وخرجه: السید حسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م.
- امین، سید محسن، سیره معصومان، ترجمه علی حجتی، تهران، انتشارات سروش.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، دار الکتب العربی، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
- آبی ابوسعد، من نثر الدر، دمشق، وزاة الثقافة سوریه.
- آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات از: ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۸.
- بحرانی، یوسف، غایة المرام، تحقیق: سیدعلی عاشور، بیروت، مؤسسه تاریخ العربی.
- برقی، رجال برقی، تحقیق محدّث ارموی، تهران، دانشگاه تهران.
- بلاذُری، احمد بن یحی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۰ق.
- پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، انتشارات توحید.
- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق ارموی.
- جعفریان، رسول، گزیده حیات سیاسی و فکری امامان شیعه، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۱،
- جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء، قم، انتشارات دلیل ما.
- جوهری، الصحاح، تحقیق: احمد عبدالغفور، بیروت، دار العلم للملایین.
- حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، تحقیق: محمدباقر محمودی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
- حاکم نیشابوری، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی.
- حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، الطبعة الأولی، ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
- حلبی، السیرة الحلبیة، بیروت، دار المعرفة.
- حلی، تذکرة الفقهاء، قم، موسسة آل البیت.
- حموینی جوینی، فرائد السمطین، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه محمودی.
- حویزی، تفسیر نورالثقلین، تحقیق رسولی محلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
- خاتون آبادی، جنات الخلود، مصطفوی، قم، ۱۳۶۳ش.
- خرمشاهی، بهاءالدین، علی بن ابی طالب (ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۲، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، دوستان-ناهید، ۱۳۷۷.
- خلیفة بن خیاط العصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دار الفکر.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی امیرالمؤمنین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶، چاپ پانزدهم.
- رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دار المعرفة.
- رنجبر، محسن، مواضع امام علی علیهالسلام در برابر فتوحات خلفا، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۲، شماره ۲، (۳۴ صفحه از ۵۳-۸۶)
- زرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین.
- زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل، قاهره، مکتبة البابی حلبی.
- سلیمان بن عبدالوهاب، فصل الخطاب، بمبئی، نخبة الاخبار.
- سید بن طاوس، إقبال الاعمال، تحقیق جواد قیومی، مکتب اعلام الاسلامی.
- سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق.
- سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق سعید مندوب، بیروت، دار الفکر.
- سیوطی، الدر المنثور، بیروت، دار المعرفة.
- شوشتری، احقاق الحق، قم، مکتبه آیتالله مرعشی.
- شوشتری، قاموس الرجال، تهران، مرکز نشر کتاب.
- شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
- شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق: محمدسید کیلانی، بیروت، دار المعرفة.
- شهیدی، سیدجعفر، زیستنامه امام علی(ع)، در دانشنامه امام علی(ع)، ج۸، تهران، مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ش.
- شهیدی، سیدجعفر، علی از زبان علی، یا، زندگانی امیر مؤمنان علی علیهالسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹.
- صدوق، الهدایه، قم، الهادی.
- صدوق، عیون اخبار الرضا، تهران، انتشارات اعلمی.
- صدوق، کمال الدین، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.
- ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین.
- طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، المحقق: حمدی بن عبد المجید السلفی، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، الطبعة الثانیة.
- طبرسی، احمد، احتجاج، مشهد، نشر مرتضی.
- طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، تحقیق: مؤسسه نشر اسلامی، قم، جامعه مدرسین.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
- طبری، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
- طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
- طبری، دلائل الإمامة، قم، بعثت، ۱۴۱۳ ق، چاپ اوّل.
- طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، قاهره، مکتبة القدسی.
- طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، تحقیق: سید حسین بحرالعلوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
- طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعة.
- فخر رازی، تفسیر الرازی، بیروت، دار احیاء التراث.
- فیض کاشانی، الحق المبین، تصحیح ارموی، سازمان چاپ دانشگاه.
- فیض کاشانی، تفسیر الصافی، قم، الهادی.
- قاضی قضاعی، دستور معالم الحکم، ترجمه فیروز حریرچی، قم، دانشکده علوم حدیث.
- قرطبی، تفسیر القرطبی، تحقیق: احمد عبدالعلیم، بیروت، دار احیاء التراث.
- قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج).
- قطب راوندی، منهاج البراعه، تحقیق: آیتالله مرعشی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی.
- قمی، عباس، سفینة البحار، تهران، کتابخانه سنائی.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق: سید طیب موسوی، قم، دار الکتاب.
- قندوزی، ینابیع المودة، تحقیق: سید علی جمال اشرف، تهران، دار الاسوه.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، تهران، دار الکتب.
- کمپانی، علی کیست، تهران، دار الکتب اسلامیه.
- گنجی شافعی، کفایة الطالب، بیروت، دار احیاء التراث.
- متقی هندی، کنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالة.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه أمیرالمؤمنین (ع)، ترجمه جواد محدثی و مهدی مهریزی، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۹ش.
- محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
- مرعشی نجفی، شهابالدین، موسوعة الإمامة فی نصوص أهل السنة، قم، صحیفه خرد، ۱۴۳۰ق.
- مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، بیروت، دار الاضواء.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، ارشاد، قم، مؤسسة آل البیت.
- مفید، امالی، تحقیق: علیاکبر غفاری، بیروت، دار المفید.
- مفید، جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.
- نسائی، أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن، المجتبی من السنن، تحقیق: عبدالفتاح أبو غدة، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- نسائی، السنن الکبری، تحقیق: دکتور عبدالغفار سلیمان البنداری وسید کسروی حسن، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
- نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت.
- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.
- نهج البلاغه، صبحی صالح.
- واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.
- واقدی، المغازی، بیروت، عالم الکتب.
- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبة الحیدریة، ۱۳۸۴ق.